پارت

پارت ۱۷
کردم دور کمرم و با دستام س.ینمو گرفتم اصلا حواسم نبود که کجا میرم و به جلو هم نگاه نمیکردم

{از زبون راوی (که خودمم😁) بریم برای نیم ساعت قبل}

تهیونگ سوار ماشینش شد و دیوید هم به پیشوازش رفت بعد از خداحافظی ماشین راه افتاد یهو تهیونگ یادش افتاد که یسری مدارک رو تو خونه جا گذاشته
(جدی و خشن )
تهیونگ : راننده برگرد به قصر
راننده : چشم رئیس
برگشتن به خونه و تهیونگ به سمت دره ورودی حرکت کرد یهو یه صدای جیغ به گوشش خورد اون صدا رو داشت دنبال میکرد که یه دفعه لین بهش برخورد کرد از دیدن لین که بر.هنه بود تعجب کرد
(با تعجب و اخم)
تهیونگ: چه اتفاقی افتاده؟هان؟
زبون لین به لکنت افتاده بود
لین : د.د..دیوید میخواست بهم ت.جاوز کنه

 زد زیر گریه و به هق هق افتاد تهیونگ با صورتی پر از خشم کتش رو در اوورد و کرد دور لین و رفت سمت حموم یهو دید که دیوید افتاده روی زمین و داره به خودش وول میخوره بلندش کرد و چسبوندش به دیوار
(پر از خشم که اگر چاقو میزدی خونش در نمیومد)
تهیونگ : من تورو دوست خودم میدونستم عو.ضیه ن.کبت
یه درسی بهت بدم که یاد بگیری دیگه نزدیک هیچ دختری نشی
(دیش.دیش در حال کتک زدن)
دیدگاه ها (۸)

پارت ۱۸ (دیش.دیش در حال کتک زدن) تهیونگ اومد بیرون و لباسش ر...

پارت ۱۹از تهیونگ اجازه بگیرم ، بهش رسیدم لین : رئیس رئیس (در...

پارت ۱۶  رفتم توی باغ و دره حموم رو باز کردم لباسامو در اوور...

پارت ۱۵تهیونگ چیزی نگفت و راه افتادیم سمت خونه رسیدیم به خون...

پارت ۸ آنچه گذشت: داشتم عمارتو میگشتم که یهو...یه در نظرمو ج...

فرار من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط