شب عملیات رمضان بود تیرماه سال به معبرمین رس

#شب عملیات #رمضان بود، #تیر_ماه سال 61... به #معبر_مین رسیدیم.
#فرمانده با #شرمندگی گفت بچه ها #باید معبر باز بشه و فقط #5 دقیقه وقت داریم..
150 نفر داوطلب شدند ولی فرمانده فقط به 20 نفر اجازه داد تا وارد میدون مین بشن..
#اولین نفر یه #نوجوون17 ساله بود که بعد از چند ثانیه رفت رو هوا و #صداش در نیومد!!!
#دومی یه #نوجوون21ساله بود که مین تو دستش منفجر شد وفقط گفت #یاصاحب_الزمان و یه آه و..
نفر سوم #سید16 ساله ای بود.. بوی #کباب از بدنش بلند شد.. آروم زیر لب #وای_مادر میگفت...هعیی
چهارمی و پنجمی و ششمی و...............
بیستمین نفر هم بعد تکه تکه شدن فقط یه #یاحسین گفت و چشماشو بست..
حماسه ی عجیبی بود.. بوی #سوختگی همه جا رو گرفت و #اشک_چشمام بند نمیشد..
کاش بودید تا ببینید یاران توگهوارۀ امام خمینی چیکار کردند...
#معبر باز شد.. همه از کنار جنازه ها رد شدیم.. ولی...

حالا هم آقایون میخوان معبر باز کنند! ولی معبر #فیسبوک و.....!
رد میشند ولی از رو #خون_شهدا... راستی یکم به عکس نگاه کنید شاید یه ذره #خجالت بکشید.
البته آقا زاده ها که کارشون از خجالت گذشته...جنگ تموم شد و به #کام_شما...
ولی خیالتون تخت که #خدای این #شهدا #هنوز بالاسره و تاوان #خیانت به شهدا رو #میگیره...
"" #شادی روح ملکوتی شهدا و #سلامتی مادر های داغ دیده و خون جگر شده شون #صلوات ""

..اللهم صل علی محمد و آل محمد و #عجل_فرجهم...
دیدگاه ها (۱۴)

به خداوند قسم قرار مون این نبود!! والسلام.. ...

من #خاک شوم !#پای #پدر #شهید را #ببوسم... " #شهادت_هنر_مردان...

#اسیر شده بود...15 سال بیشتر نداشت؛ یه مو هم تو #صورتش نبود....

____ عکس اول رو در آورد گفت:_______ این پسر #اوّلم محسنه..._...

ی همکاری داریممممم ، خجالت بکشید ی حمایت کنید خانم رو🫴🏻فریم ...

╭────༺ ♕ ༻────╮⊊ #my_mistake ⊋#part6⋆┈┈。゚❃ུ۪ ❀ུ۪ ❁ུ۪ ❃ུ۪ ❀ུ۪...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط