ثانیهها دقیقهها روزها هفتهها ماهها و سالها از اون روزی که مینجی تهیونگ رو ...

....


ثانیه‌ها، دقیقه‌ها، روزها، هفته‌ها، ماه‌ها و سال‌ها از اون روزی که مینجی تهیونگ رو ترک کرد گذشت. روزهایی که تهیونگ به سختی گذروند، هر روز تلاش می‌کرد خودشو با یاداوری لحظه‌های خوب و شاد زندگی، از دست دادن مینجی رو فراموش کنه. اما هر چی بیشتر جلو می‌رفت، بیشتر می‌فهمید که هنوز اون لحظه‌ها توی قلبش زنده‌ست.

و حالا، تهیونگ عضو گروه BTS بود. گروهی که نه تنها در کره، بلکه در سراسر جهان شناخته‌شده‌ترین بود. BTS به یک پدیده جهانی تبدیل شده بود، و تهیونگ هم جزو یکی از مشهورترین چهره‌های این گروه. هر روز بیشتر درخشید و طرفدارانش به شدت به او علاقه‌مند بودن.

اما تهیونگ... هنوز هیچ‌وقت نمی‌تونست تصویر مینجی رو از ذهنش پاک کنه. اون همیشه توی گوشه‌ای از قلبش بود. بله، دنیا براش به سرعت در حال تغییر بود، اما بخشی از او هنوز هم همون خرس کوچولویی بود که روزی با مینجی توی کوچه‌ها می‌دوید.

در میان همه‌ی موفقیت‌ها، همیشه یه سوال توی ذهنش باقی بود: اگر مینجی بود، چه می‌شد؟


ادامه دارد...!؟
دیدگاه ها (۱)

...تهیونگ توی اتاقش نشسته بود، روبه‌روی آینه، بی‌حرکت. ذهنش ...

...خیلی دیگه از تهیونگ گفتیم بریم ببینیم مینجی چه کار میکنه...

...تهیونگ با ناامیدی تمام به سمت خونش برگشت. قلبش سنگین بود ...

تهیونگ نفس‌زنان به فرودگاه رسید. بدون لحظه‌ای مکث، نگاهش رو ...

پارت : ۱۸

پارت : ۴۵

black flower(p,316)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط