یکی از روزهای چهل سالگی ات

یکی از روزهای چهل سالگی ات
در میان گیر و دار زندگی ملال آورت
لابه لای آلبوم عکس هایت
عکس دختری مو مشکی را پیدا میکنی

زندگی برای چند لحظه
متوقف می شود
و قبض های برق و آب برایت بی اهمیت

تازه میفهمی
بیست سال پیش
چه بی رحمانه
او را
در هیاهوی زندگی جا گذاشتی!


♥♥♥♥♥
دیدگاه ها (۱)

غصه نخور…اگه رفت،گریه نکن…یک روزچشمان یک نفر،عاشقش میکند…یک ...

به من گفتن " رفیقات "ارزشی ندارن ♣خندیدم و گفتم : نمیفروشم ....

دوست داشتنت...چای داغیستکه هنگام رانندگیدر یک جاده ی ناهموار...

اینایی که شبا موقع شب به خیر گفتن میگن مال خودمی !اینایی که ...

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط