یچیزی
میدونی،زندگی گاهی وقتا میتونه غیرقابل تحمل باشه و تو دیگه نمیخوای ادامه بدی،اما،این به دیدت راجع به دنیا بستگی داره.هیچکس یکسان نیست.مثلا یکی دنیا رو سیاه سفید میبینه،یکی دنیا رو رنگارنگ میبینه،یکی دنیا رو بدرنگ(بدبین بودن)میبینه،یکی دنیا رو خوشرنگ(خوشبین)میبینه،و... .تو این بحث،مهم خودتی.لازم نیست همیشه دنیا رو بدرنگ ببینی،دنیا ظالمه،ولی قشنگیاشم داره.تو قلب هر چیز ترسناک یا ظالم یا بد،یه چیز خیلی قشنگ هست که میتونه باعث تغییر دیدت بشه.لازم نیست همیشه بگی(خدایا من دیگه نمیکشم کی میمیرم)،این باعث پسرفتت میشه،اگه میخوای زندگیت بهتر بشه،و دیگه حتی به خودک.شی هم فکر نکنی،باید دیدت به دنیا رو عوض کنی.
چجوری؟
خیلی راحت،فقط کافیه نیمه پر لیوان رو ببینی،همین.مثلا تو با والدینت دعوا میکنی،این چیز بدی نیست و کاملا عادیه.من خودم میتونم با اطمینان بگم،هر والدی که هنوز بچش پیششه،و ازش مراقبت میکنه،مهم نیست چقدررر دعوا کنه،بچشو فحش بده،بزنه.اون کس،فقط و فقط صلاح تورو میخواد.چه بخوای چه نخوای،اون پدر و مادرت،عاشقتن.اگه اینجوری نبود که تورو به دنیا نمیاوردن؟
الان مامان من روزی بهم حرف سگو میگه
اما من اونقدر میخندم که بازم بهم میگه اسکل،اما من ناراحت نمیشم،چون میدونم با اینهمه تحقیر،بازم دوستم داره و همینطور هم هست.
البته بعضی والدین هستن که اصلا لیاقت بچه داشتن ندارن.
درمورد دوستان
من خودم از اون دسته آدماییم که خیلی زود به همه اعتماد میکنم.یه دوست صمیمی دارم.هشت سال از وقتی که باهاش دوست شدم میگذره.اون،گاهی وقتا ناراحتم میکنه،بهم میگه دیگه نمیخوام باهات دوست باشم فلان فلان،من،اصلا اهمیت نمیدم،چون میدونم بعدا خودش قراره بیاد و بگه که هی،اریسا،بیا دوست باشیم(اعتماد به سقفو)،یا اصلا ممکنه دیگه نیاد سمتم.خب،مشکلی نیست!میرم میگردم،یه دوست بهتر انتخاب میکنم.همیشه روال همینه
و
اگه میخوای مردم عاشقت باشن و هیچکس ازت بدش نیاد،اول از همه ی همه خودتو دوست داشته باش،همین.کار سختی نیست،تمام ایراداتتو بزار کنار،رو بهترین چیزات تمرکز کن،نگو نمیشه.خیلی خوبم میشه،گفته بودم،تو دل هرچیز زشت یه چیز زیبا هست،که حتی فکرشم نمیکردی که همچین چیزی اصلا تو یه چیز زشت وجود داشته باشه.پس اگه میخوای زندگیت بهتر بشه،اول،خوشبین باش.دنیا بستگی به دید خودت داره،اگه بده،بهترشکن.دوم،لازم نیست بخاطر دعوا با والدینت ناراحت بشی،چون این کاملا عادیه،بازم دوستت دارن(به من اعتماد کن).سوم،دوستان خوب رو بشناس.اشکال نداره وقتی با یکی دوست بودی یهو قهر کرد رفت.تنوع چیز خوبیه،مگه نه؟ و چهارم،بهترین خودت باش.من میدونم تو با هر لکی که داری بازهم مثل طلوعخورشید زیبایی
چجوری؟
خیلی راحت،فقط کافیه نیمه پر لیوان رو ببینی،همین.مثلا تو با والدینت دعوا میکنی،این چیز بدی نیست و کاملا عادیه.من خودم میتونم با اطمینان بگم،هر والدی که هنوز بچش پیششه،و ازش مراقبت میکنه،مهم نیست چقدررر دعوا کنه،بچشو فحش بده،بزنه.اون کس،فقط و فقط صلاح تورو میخواد.چه بخوای چه نخوای،اون پدر و مادرت،عاشقتن.اگه اینجوری نبود که تورو به دنیا نمیاوردن؟
الان مامان من روزی بهم حرف سگو میگه
اما من اونقدر میخندم که بازم بهم میگه اسکل،اما من ناراحت نمیشم،چون میدونم با اینهمه تحقیر،بازم دوستم داره و همینطور هم هست.
البته بعضی والدین هستن که اصلا لیاقت بچه داشتن ندارن.
درمورد دوستان
من خودم از اون دسته آدماییم که خیلی زود به همه اعتماد میکنم.یه دوست صمیمی دارم.هشت سال از وقتی که باهاش دوست شدم میگذره.اون،گاهی وقتا ناراحتم میکنه،بهم میگه دیگه نمیخوام باهات دوست باشم فلان فلان،من،اصلا اهمیت نمیدم،چون میدونم بعدا خودش قراره بیاد و بگه که هی،اریسا،بیا دوست باشیم(اعتماد به سقفو)،یا اصلا ممکنه دیگه نیاد سمتم.خب،مشکلی نیست!میرم میگردم،یه دوست بهتر انتخاب میکنم.همیشه روال همینه
و
اگه میخوای مردم عاشقت باشن و هیچکس ازت بدش نیاد،اول از همه ی همه خودتو دوست داشته باش،همین.کار سختی نیست،تمام ایراداتتو بزار کنار،رو بهترین چیزات تمرکز کن،نگو نمیشه.خیلی خوبم میشه،گفته بودم،تو دل هرچیز زشت یه چیز زیبا هست،که حتی فکرشم نمیکردی که همچین چیزی اصلا تو یه چیز زشت وجود داشته باشه.پس اگه میخوای زندگیت بهتر بشه،اول،خوشبین باش.دنیا بستگی به دید خودت داره،اگه بده،بهترشکن.دوم،لازم نیست بخاطر دعوا با والدینت ناراحت بشی،چون این کاملا عادیه،بازم دوستت دارن(به من اعتماد کن).سوم،دوستان خوب رو بشناس.اشکال نداره وقتی با یکی دوست بودی یهو قهر کرد رفت.تنوع چیز خوبیه،مگه نه؟ و چهارم،بهترین خودت باش.من میدونم تو با هر لکی که داری بازهم مثل طلوعخورشید زیبایی
- ۸.۵k
- ۲۱ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط