پارت شب بود و خوابیدم
پارت 125 : شب بود و خوابیدم .
صبح بیدار شدم .
حموم رفتم و موهامو شونه کردم . یک لباس سیاه ساده استین حلقه ای پوشیدم که یقه هاش اسکی بود و خیلی تنگ پوشیدم با یک شلوار سیاه تنگ .
یک هودی سفید ساده گشاد پوشیدم . موهامو بالای سرم بستم .
رفتم بیمارستان . میخواستم ازمایش خون بدم .
بعد یک ساعت نوبتم شد .
رفتم تو .
خداروشکر خانم بود . هودیمو دراوردم که راحت تر خون بگیره .
وقتی خون و گرفت چسب زخم و زد .
هودیمو پوشیدم و رفتم خونه . جواب ازمایش یک ماه دیگه میاد . اخه یکی نبود بگه چرا یک بیمارستان معروف رفتی که اینقدر جوابت طول بکشه .
رسیدم خونه .
نمیدونم از وقتی که با سیا حرف زدم و گفت که مراقبت بوده اروم شدم .
انگار دیگه برام مهم نبود که چی شده .
انگار قدرت فراموش کردنش رو دارم . پس میتونم دوباره باهاشون ارتباط بگیرم . یعنی میتونم دستای تهیونگ رو توی دستام حس کنم .
میتونم دوباره طعم لبای جیمین رو بچشم . میتونم دوباره خوشحال باشم میتونم شیطونی کنم .
میتونم من میتونم . بلند شدم و بدو بدو رفتم دم در خونشون خیلی حالم خوب بود .
نفس راحت میکشیدم . زنگ درو زدم . وی درو باز کرد که پریدم بغلش و خواستم ....
یک دفعه پریدم هوا . گوشیم پیام اومد . همه ی اینا رو داشتم تصور میکردم . یعنی خیلی حالم خوبه .
من باید زود تر میفهمیدم که اونا نبودن .
جیهوپ راس میگفت ولی من باور نکردم .
گوشیمو باز کردم و رفتم پیامو نگا کردم .
چییییییییییی !!!!
این چیه نوشته شده ..... بی تی اس به یک دختر 18 ساله تجاوز کرده اسمش نایکاست .
اونا بودن .
اونا یک یک عوضی هستن . ازشون متنفره ام . خوبه منو از بی تکلیفی دراوردن .
خندیدم و گفتم : منو باش که با چه کسایی میگشتم منه پاک و باش که با چه کسایی میگردم .
بعد کلی خندیدن گریه کردم . خیلی وحشتناک گریه میکردم و جیغ میزدم .
بلند شدم و دوتا لیوانارو شکستم . جیغ زدم .. چرا من خیلی کثافتین کثافت های بیشعور عوضی .
زنگ خونه رو میزدن .
قبلم درد گرفت . بلند شدم که درو باز کنن که از درد قلبم از هوش رفتم .
حالم خیلی بده .
بعد چند ساعت گریه کردن بلند شدم و رفتم بیرون .
یک تاکسی گرفتم که منو ببره به گور .
توراه داشتم ادما رو نگا میکردم و مغازه هارو . دوباره شروع کردم . گریه ای خفه .
حقم این بود . چرا چرا مگه چیکارتون کردم .
شب شده بود .
هیچ نوری هیچ صدایی نبود .
تنها بودم . چقدر بی معرفت . حتی نمیگن کجام الان دارم چیکار میکنم و میخوام بمیرم یا نه .
گوشیم زنگ خورد . جیهوپ ! ازت متنفرم تو بهم دروغ گفتی چطور دروغ به این بزرگی رو گفتی ها ؟؟؟!!!!
گوشیو قطع کردم . دوباره زنگ زد . قطع کردم .دوباره زنگ زد .
قطع کردم . الان حالم خوب نیست نمیخوام با کسی حرف بزنم .
جیمین زنگ زد . بلند خندیدم .. چقد روو داری که الان زنگ میزنی . تف
صبح بیدار شدم .
حموم رفتم و موهامو شونه کردم . یک لباس سیاه ساده استین حلقه ای پوشیدم که یقه هاش اسکی بود و خیلی تنگ پوشیدم با یک شلوار سیاه تنگ .
یک هودی سفید ساده گشاد پوشیدم . موهامو بالای سرم بستم .
رفتم بیمارستان . میخواستم ازمایش خون بدم .
بعد یک ساعت نوبتم شد .
رفتم تو .
خداروشکر خانم بود . هودیمو دراوردم که راحت تر خون بگیره .
وقتی خون و گرفت چسب زخم و زد .
هودیمو پوشیدم و رفتم خونه . جواب ازمایش یک ماه دیگه میاد . اخه یکی نبود بگه چرا یک بیمارستان معروف رفتی که اینقدر جوابت طول بکشه .
رسیدم خونه .
نمیدونم از وقتی که با سیا حرف زدم و گفت که مراقبت بوده اروم شدم .
انگار دیگه برام مهم نبود که چی شده .
انگار قدرت فراموش کردنش رو دارم . پس میتونم دوباره باهاشون ارتباط بگیرم . یعنی میتونم دستای تهیونگ رو توی دستام حس کنم .
میتونم دوباره طعم لبای جیمین رو بچشم . میتونم دوباره خوشحال باشم میتونم شیطونی کنم .
میتونم من میتونم . بلند شدم و بدو بدو رفتم دم در خونشون خیلی حالم خوب بود .
نفس راحت میکشیدم . زنگ درو زدم . وی درو باز کرد که پریدم بغلش و خواستم ....
یک دفعه پریدم هوا . گوشیم پیام اومد . همه ی اینا رو داشتم تصور میکردم . یعنی خیلی حالم خوبه .
من باید زود تر میفهمیدم که اونا نبودن .
جیهوپ راس میگفت ولی من باور نکردم .
گوشیمو باز کردم و رفتم پیامو نگا کردم .
چییییییییییی !!!!
این چیه نوشته شده ..... بی تی اس به یک دختر 18 ساله تجاوز کرده اسمش نایکاست .
اونا بودن .
اونا یک یک عوضی هستن . ازشون متنفره ام . خوبه منو از بی تکلیفی دراوردن .
خندیدم و گفتم : منو باش که با چه کسایی میگشتم منه پاک و باش که با چه کسایی میگردم .
بعد کلی خندیدن گریه کردم . خیلی وحشتناک گریه میکردم و جیغ میزدم .
بلند شدم و دوتا لیوانارو شکستم . جیغ زدم .. چرا من خیلی کثافتین کثافت های بیشعور عوضی .
زنگ خونه رو میزدن .
قبلم درد گرفت . بلند شدم که درو باز کنن که از درد قلبم از هوش رفتم .
حالم خیلی بده .
بعد چند ساعت گریه کردن بلند شدم و رفتم بیرون .
یک تاکسی گرفتم که منو ببره به گور .
توراه داشتم ادما رو نگا میکردم و مغازه هارو . دوباره شروع کردم . گریه ای خفه .
حقم این بود . چرا چرا مگه چیکارتون کردم .
شب شده بود .
هیچ نوری هیچ صدایی نبود .
تنها بودم . چقدر بی معرفت . حتی نمیگن کجام الان دارم چیکار میکنم و میخوام بمیرم یا نه .
گوشیم زنگ خورد . جیهوپ ! ازت متنفرم تو بهم دروغ گفتی چطور دروغ به این بزرگی رو گفتی ها ؟؟؟!!!!
گوشیو قطع کردم . دوباره زنگ زد . قطع کردم .دوباره زنگ زد .
قطع کردم . الان حالم خوب نیست نمیخوام با کسی حرف بزنم .
جیمین زنگ زد . بلند خندیدم .. چقد روو داری که الان زنگ میزنی . تف
- ۵۶.۴k
- ۰۴ آبان ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط