طلوعی دوباره
طلوعی دوباره
دلنوشته
نمیدونم کی،کجا،چند سالگی و در چه وضعیتی قراره این اتفاق بی افته ولی میدونم بلاخره ی روزی شایدم نه چندان دور قراره نباشم و دیگه نیازی به جسمم نداشته باشم، میدونم برا خانواد ام تلخی وسختی داره ولی در عوض چند خانواده دیگه طعم این تلخی رو نمیچشن. خودم به خاطر اینکه خانوداه ناراحت میشن دو دل بودم ولی میدونم که گذر زمان روی اونا هم تاثیر میزاره و من رو از یاد میبرن. امیدوارم حد اقل باعث دلشادی یه خانواده بشم و خانواده ام هم از این کارم راضی باشن.
دلنوشته
نمیدونم کی،کجا،چند سالگی و در چه وضعیتی قراره این اتفاق بی افته ولی میدونم بلاخره ی روزی شایدم نه چندان دور قراره نباشم و دیگه نیازی به جسمم نداشته باشم، میدونم برا خانواد ام تلخی وسختی داره ولی در عوض چند خانواده دیگه طعم این تلخی رو نمیچشن. خودم به خاطر اینکه خانوداه ناراحت میشن دو دل بودم ولی میدونم که گذر زمان روی اونا هم تاثیر میزاره و من رو از یاد میبرن. امیدوارم حد اقل باعث دلشادی یه خانواده بشم و خانواده ام هم از این کارم راضی باشن.
- ۷۲
- ۲۲ اسفند ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط