ادامه تک پارت از کوک

ادامه تک پارت از کوک

جمع کردم و آماده شدم یونا هم امد

همچی رو براش تعریف کردم
یونا:چه ادمی تو میخواستی خوشحال کنی
ات:یونا دیگه نمی‌خوام در موردش حرف بزنم(با گریه )
یونا :خوب باشه
ویو کوک
از خونه که زدم بیرون حالم خوب نبود
برای همین رفتم پیش تهیونگ
منم همچی رو برای تهیونگ تعریف کردم که
عصبانی شود
تهیونگ: تو چکار کردی سیلی زدیش اون هر روز میومد پیش ما تا برات جشن تولد بگیره
امروز تولدت بود او کسی که به تو گفت که ات به تو خیالت کاملا دروغ گفته
اصلا تو دقت به عکس میکردی میفهمیدی
که اون ات نیست ات تتو نداره ولی این دختر داره
ویو کوک
با این حرف های تهیونگ تاره فهمیدم چکار
کردم با سرعت به طرف خونه حرکت کردم
وقتی رسیدم ات نبود به هرجا که فکر میکردم میره زنگ زدم
که بعد به فکرم رسید که شاید رفته خونه یونا
با سرعت رفتم آنجا در زدم
در رو باز کردن رفتم تو که یونا آمد پیشم
یونا:کوک برو ات دوست نداره تو رو ببینه
کوک:یونا بزار من ات رو ببینم
یونا :نه نمیشه
من به حرف یونا گوش نکردم و رفت داخل
تا رفتم داخل ات رو دیدم که داشت گریه میکرد تا منو دید گریه هاش بیشتر شد
کوک :ات گریه نکن بیا بیا پیشم
ات منو ببخش من نباید با تو اونطوری رفتار میکردم
ات :کوک تو به من گفتی که دیگه دوستم ندارم راست گفتی
کوک :نه من عاشقت هستم من خیلی دوست دارم
ات رو بغل کردم داخل گوشش گفتم
کوک :ات عاشقتم

♡پایان♡
دیدگاه ها (۱۴)

توییت معلم: خب جیمین این سوالو جواب بدهجیمین: بلد نیستممعلم:...

توییت کوک: هیونگ بریم شهر بازی؟ شوگا: مگه بچه ای؟ کوک: مگه ب...

تک پارت از کوک شخصیت های اصلی:کوک ،ات های من کیم ات هستم ۱سا...

#عشق_مدرسه_ای پارت ۱۰ا.ت رو گذاشت بیمارستان و خودش سریع به ع...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

بهم رسیده

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟓عشق مافیاویو بورامبا جیمین رفتم خونش فردا باید میرفتم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط