کاش بگذارد خدا خود را بجای ما دوتا

کاش بگذارد خدا خود را بجای ما دوتا
چاره‌ای شاید بیندیشد برای ما دوتا
ما خطاکاریم باری، درک خواهد کرد اگر
پا گذارد با دل ما جای پای ما دوتا
رخت خوشبو تخت خوشبو فرش خوشبو خانه‌ام
عطر، باران کرده خود را پیش پای ما دوتا
هر دو بیمار همیم و هر دو درمان میشویم
خلوت گه‌گاه‌مان یعنی دوای ما دوتا
شک نکن این عشق را هرکس کتابت میکند
مینویسد بی گناهی را به پای ما دوتا
راضی‌ام هرچند جز غم هیچ تعبیری نداشت
خواب‌هایی که خدا دیده برای ما دوتا
تشنه‌ایم و چشمه‌ی لب‌هایمان نوشیدنی‌ست
سخت سیری‌ناپذیر است اشتهای ما دوتا
ما شراب بوسه نوشانیم و شرم از ما بدور
شرب مان شلاق اگر دارد فدای ما دوتا . .
دیدگاه ها (۹)

یک برگ له و مچاله یعنی من هم‌نغمه ی آه و ناله یعنی من صد ...

فهمید دارم حسرتی ، داغی ، غمی ، فهمیداز حجم اقیانوس دردم ، ش...

دیشب به جای شمع کلمه به کلمه شعرهایم را روشن کردم تمام شعرها...

شُدم  مُرتَد  به  قربانگاهِ   رویتزِجان دل داده ام بر های وه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط