دست ب ه صورتم نزن

دَسـت بـ ـه “صورتـَـم” نـَزن !
می تـرسم بیـفـتـَد نِقـآب خنـدان ـی کِـه بـر چِهـره دارم
و بعــد سیـلِ اشـک هـآیـَم “تـــــو” را بـآ خـود بِبَــرد
و بـاز مَن بمـآنـ ـم و تنهــــــآیی...
دیدگاه ها (۵)

رفت و چشمم را برایش خانه کردم برنگشت بس دعاها از دل دیوانه ک...

...

گاهی خدافرصت آغوش کردنش را نمی دهد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط