تا نسوزی

تا نسوزـــــی

عشق را هرگز نمیفهمـــــــــی

که چیســــت

گــــاه بخشیدن

گـهـــــی آغـــــوش

و گه درد و غـــــم است
دیدگاه ها (۲)

خواهم که قلب گرمت آماج غم نگرددباغ دلت الهیدشت ستم نگردداشک ...

ﻧﺎﺯ ﮐــﻦ ﺗﺎ ﻏـﺮﻕ ﺗﻤﻨــﺎﯾﺖ ﺷﻮﻡﺗﺎ ﻗﯿـﺎﻣﺖ ﺷـﺎﻋﺮ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺯﯾﺒـﺎﯾﺖ ﺷ...

‏اعتماد به نفسمون و اعتمادمون به آدما ازاون روزی خراب شدکه ی...

آهَایَ تازه وارد شُده بِه این دُنیای مَجازیتنَهایی هیِچکس را...

...جانا ز فراق تو این محنت جان تا کیدل در غم عشق تو رسوای جه...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط