اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
پارت ۱۶
(ویو کوک)
وقتی اون حرف زد رو مخ بود ولی بخاطر یه جون چیزی نگفتم و فقط
هر سه شروع کردیم الکل خوردن آخه یه جون دوست بچگیم دلم نمی خواد
ناراحتش کنم
(ویو نابی)
وقتی یونا اومد دنبالم به سمت بار اومدیم وقتی وارد شدیم همه جا
بوی الکل می داد رفتم دقیقا پشت میزی نشستیم که مشروب می آوردن
همین جوری یونا سفارش می داد می خورد ولی بخاطر ظرفیت بالا اصلأ براش
مهم نبود
یکم اطراف نگاه کردم که اون گوک مین و یه جون و اون پسر که کمکم کرد
دیدم چرا جونگ کوک پیش گوک مین یعنی با همدیگه همدست بودن برای
اذیت کردن..و مسخره کردنم جونگ کوک بهم کمک کرد
اشک داخل چشمام جمع شد....
یعنی نقشه بود .... ولی اینا الان مهم نبود اگه گوک مین من اینجا ببینه حتماً
من می کشه لباسم هم خیلی کوتاه سعی سعی کردم زیاد داخل چشم نباشم
ولی الان یه جون داشت میومد سمت ما وقتی اومد سمت ما سریع
جوری وایساد که من گوک مین نبینه و....
یه جون: اینحا چیکار می کنی اگه گوک مین ببینتت می کشتت
یکم ترسیدم
نابی: بخاطر دوستم اومد .... ببخشید
یه جون یکم مکث کرد دوباره شروع کرد حرف زدن
یه جون: گوک مین ممکنه ببینت من حواسش پرت می کنم سریع برو
نابی: ولی دوستم
یه جون: اونم ببر
داشتم با یه جون حرف می زدم که یهو گوک مین اومد و یه جون کنار زد
وقتی نگاهش به من افتاد رسماً داغ کرد یهو با عصبانیت دستم کشید
و به سمت میزی که نشسته بود برد و یه جون سریع اومد و دستم گرفت
و به پشتش هدایت کرد اون پسره کوک هم فقط با تعجب نگام می کرد
یه جون: ..................

بچهها نت ندارم الان هم به داداشم وصل شدم ممکنه نتونم بزارم
پارت ۱۶
(ویو کوک)
وقتی اون حرف زد رو مخ بود ولی بخاطر یه جون چیزی نگفتم و فقط
هر سه شروع کردیم الکل خوردن آخه یه جون دوست بچگیم دلم نمی خواد
ناراحتش کنم
(ویو نابی)
وقتی یونا اومد دنبالم به سمت بار اومدیم وقتی وارد شدیم همه جا
بوی الکل می داد رفتم دقیقا پشت میزی نشستیم که مشروب می آوردن
همین جوری یونا سفارش می داد می خورد ولی بخاطر ظرفیت بالا اصلأ براش
مهم نبود
یکم اطراف نگاه کردم که اون گوک مین و یه جون و اون پسر که کمکم کرد
دیدم چرا جونگ کوک پیش گوک مین یعنی با همدیگه همدست بودن برای
اذیت کردن..و مسخره کردنم جونگ کوک بهم کمک کرد
اشک داخل چشمام جمع شد....
یعنی نقشه بود .... ولی اینا الان مهم نبود اگه گوک مین من اینجا ببینه حتماً
من می کشه لباسم هم خیلی کوتاه سعی سعی کردم زیاد داخل چشم نباشم
ولی الان یه جون داشت میومد سمت ما وقتی اومد سمت ما سریع
جوری وایساد که من گوک مین نبینه و....
یه جون: اینحا چیکار می کنی اگه گوک مین ببینتت می کشتت
یکم ترسیدم
نابی: بخاطر دوستم اومد .... ببخشید
یه جون یکم مکث کرد دوباره شروع کرد حرف زدن
یه جون: گوک مین ممکنه ببینت من حواسش پرت می کنم سریع برو
نابی: ولی دوستم
یه جون: اونم ببر
داشتم با یه جون حرف می زدم که یهو گوک مین اومد و یه جون کنار زد
وقتی نگاهش به من افتاد رسماً داغ کرد یهو با عصبانیت دستم کشید
و به سمت میزی که نشسته بود برد و یه جون سریع اومد و دستم گرفت
و به پشتش هدایت کرد اون پسره کوک هم فقط با تعجب نگام می کرد
یه جون: ..................

بچهها نت ندارم الان هم به داداشم وصل شدم ممکنه نتونم بزارم
- ۱۲.۵k
- ۲۲ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط