روزگاریست تنهایم

#روزگاریست تنهایم
رهگذران در گذرند
با رد پای چند روزه،
خیره به دور دستم
چندیست کَرکسی
در حوالی دلم می پلکد
نگاهش عمیق
با ردپایی نامریی
اما مانا
در سر چه دارد؟
قلبم را نشان کرده
با فرودی سریع
عجیب و جنجالی
چیزی در دلم کاشت
خندیدم، خندیدم، خندیدم
به گمانم عشق بود
گفتم: باروری ندارم
چو کویرم
اشک هایش جاری شد
بارید، بارید، بارید
در شوره زار تنم چیزی جنبید
دلم لرزید
امید رویید...
دیدگاه ها (۶)

#دلم برای انار ها تنگ است ،برای دانه های سرخ و سفید ،یاقوت ه...

#به‌ياد روزگارانى كه با هم داشتيم اى دوستمرا همواره شب‌ها شب...

#شبی شاید رهآ کردم جهانِ چون سرابم را ...

#ای که بوی باران شکفته در هوایتیاد از آن بهاران که شد خزان ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط