من اومدممممممم
من اومدممممممم
پارت ۴۰
بدون توجه به نقشه ای که با جین کشیده بودیم راهمو سمت جایی که باب رفت عوض کردم ژاکلین دوست من نبود و باهاش آشنا نبودم ولی نمیتونستم علامتی که نشونم داد رو کنار بزارم میخواستم به سرعت در رو باز کنم اما اگه تعدادشون بیشتر بود چی ؟ مطمعنا هست دم در وایسادم و گوش دادم صدایی نمی اومد ولی میدونستم تعداد زیادی داخلن چهار نفر ؟ نمیدونم اسلحم رو درآوردم ♤ژاکلین از اونجا نجاتت میدم
درسته به نقشه ی جین ضربه زدم اما ژاکلین به کمکم نیاز داشت و به عنوان همکار داشتم بهش کمک میکردم در باز شد و صورت یکی از افراد باب رو دیدم تا اومد حرف بزنه به سرعت مشتم رو کوبیدم تو صورتش و افتاد زمین و همون موقع شروع کردن به حمله کردن یکیشون بهم مشت زد که افتادم زمین خیلی بدم زد درد داشتم ولی بلند شدم و مشتی نصارشون کردم
.........
بالاخره اون چهارتا نره غول و زدم و ژاکلین رو دیدم به سرعت کتم رو انداختم روی تنش که کاملا پوشوندش خوب خدا رو شکر زود رسیدم
$ از اینجا خارج شو منو ول کن
♤ لازم نکرده جین الان میگیرتش نگران نباش
$اگه دیر برسه چی؟ تو قرار بود معطلش کنی
♤ تو مهمتر بودی
$مرسی .....منتظرت بودم
هوپی اصلا حواسش به حرفای ژاکلین نبود منتظر بود که جین با اون مرد بیاد تو چون اگه فرار می کرد مطمئنا خیلی بد میشد و جین با ماهیتابه به جونش میفتاد
♤بهتره از اینجا خارج شیم اینجا بمونیم گیر میفتیم
ژاکلین سرش رو به بالا و پایین حرکت داد و بلند شد داشتیم از در خارج میشدیم که احساس کردم یه چیز خیلی محکم به پشت گردنم خورد و بعدش چند نفر ژاکلین رو گرفتن اما دیگه چیزی ندیدم چون چشام سیاهی رفت ولی قبل از بیهوش شدنم صدای آشنا رو شنیدم صدای جین بود
÷ ولم کنین عوضیاااا
......
ویو جین*
وارد بار شدم جای شلوغی بود نقشه رو یادم بود الان هوپی باید در حال معطل کردن باب باشه اما زهی خیال باطل چون تا وارد شدم دو نفر از پشت گرفتنم و باب اومد جلوم و پوزخند زد .......
پارت ۴۰
بدون توجه به نقشه ای که با جین کشیده بودیم راهمو سمت جایی که باب رفت عوض کردم ژاکلین دوست من نبود و باهاش آشنا نبودم ولی نمیتونستم علامتی که نشونم داد رو کنار بزارم میخواستم به سرعت در رو باز کنم اما اگه تعدادشون بیشتر بود چی ؟ مطمعنا هست دم در وایسادم و گوش دادم صدایی نمی اومد ولی میدونستم تعداد زیادی داخلن چهار نفر ؟ نمیدونم اسلحم رو درآوردم ♤ژاکلین از اونجا نجاتت میدم
درسته به نقشه ی جین ضربه زدم اما ژاکلین به کمکم نیاز داشت و به عنوان همکار داشتم بهش کمک میکردم در باز شد و صورت یکی از افراد باب رو دیدم تا اومد حرف بزنه به سرعت مشتم رو کوبیدم تو صورتش و افتاد زمین و همون موقع شروع کردن به حمله کردن یکیشون بهم مشت زد که افتادم زمین خیلی بدم زد درد داشتم ولی بلند شدم و مشتی نصارشون کردم
.........
بالاخره اون چهارتا نره غول و زدم و ژاکلین رو دیدم به سرعت کتم رو انداختم روی تنش که کاملا پوشوندش خوب خدا رو شکر زود رسیدم
$ از اینجا خارج شو منو ول کن
♤ لازم نکرده جین الان میگیرتش نگران نباش
$اگه دیر برسه چی؟ تو قرار بود معطلش کنی
♤ تو مهمتر بودی
$مرسی .....منتظرت بودم
هوپی اصلا حواسش به حرفای ژاکلین نبود منتظر بود که جین با اون مرد بیاد تو چون اگه فرار می کرد مطمئنا خیلی بد میشد و جین با ماهیتابه به جونش میفتاد
♤بهتره از اینجا خارج شیم اینجا بمونیم گیر میفتیم
ژاکلین سرش رو به بالا و پایین حرکت داد و بلند شد داشتیم از در خارج میشدیم که احساس کردم یه چیز خیلی محکم به پشت گردنم خورد و بعدش چند نفر ژاکلین رو گرفتن اما دیگه چیزی ندیدم چون چشام سیاهی رفت ولی قبل از بیهوش شدنم صدای آشنا رو شنیدم صدای جین بود
÷ ولم کنین عوضیاااا
......
ویو جین*
وارد بار شدم جای شلوغی بود نقشه رو یادم بود الان هوپی باید در حال معطل کردن باب باشه اما زهی خیال باطل چون تا وارد شدم دو نفر از پشت گرفتنم و باب اومد جلوم و پوزخند زد .......
- ۶.۶k
- ۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط