با زخم های مانده بر جانت چه خواهی کرد
با زخم های مانده بر جانت چه خواهی کرد..؟
با گریه هایِ زیر بارانت چه خواهی کرد..
گفتی که خواهم رفت از این شهر با حسرت
با خاطرات بام تهرانت چه خواهی کرد..؟!
یک شهر، برگشته ز دین خویش با کُفرت..
با پیروان نا مسلمانت چه خواهی کرد..؟!
هرقدر انکارم کنی در خاطرت هستم..
با لکه ننگی به دامانت چه خواهی کرد..؟!
گیرم عزیز مصر خواهی شد پس از چندی..
با چشم نابینای کنعانت چه خواهی کرد..؟!
هرکس نداند خوبِ من، من خوب میدانم..
با غصه های عصر آبانت چه خواهی کرد...
با گریه هایِ زیر بارانت چه خواهی کرد..
گفتی که خواهم رفت از این شهر با حسرت
با خاطرات بام تهرانت چه خواهی کرد..؟!
یک شهر، برگشته ز دین خویش با کُفرت..
با پیروان نا مسلمانت چه خواهی کرد..؟!
هرقدر انکارم کنی در خاطرت هستم..
با لکه ننگی به دامانت چه خواهی کرد..؟!
گیرم عزیز مصر خواهی شد پس از چندی..
با چشم نابینای کنعانت چه خواهی کرد..؟!
هرکس نداند خوبِ من، من خوب میدانم..
با غصه های عصر آبانت چه خواهی کرد...
- ۵۸۷
- ۰۳ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط