اسفند جان

اسفند جان
کجا با این عجله
صبر کن عزیز من
یکم نفس بگیر.
این جوری که از پا می افتی،
تمام فکر و ذکرت شده است بهار... کمی هم به فکر خودت باش.
بهار را ببین،
هیچ تقلایی برای رسیدن به تو نمی کند.

تمام عمرت را به استقبالش می روی
به بهانه ی کبیسه یک روزت را هم فدایش کرده ای.
اما بهار انگار نه انگار

اسفند جان بیا بنشین
کمی باهم حرف بزنیم.
تو مرا یاد خودم انداختی.
─═ঊঈ🎻 🍷 🎻 ঊঈ═─ 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎 🍎
─═ঊঈ🎻 🍷 🎻 ঊঈ═─
دیدگاه ها (۱)

بانوی مناگر دست من بودسالی برای تو می‌ساختمکه روزهایش راهرطو...

من از خیال تو ، حس حضور می خواهمدلم گرفته وسنگ صبورمی خواهمق...

روزهایم را با چشمانت شروع میکنم هر ظهر غذای مورد علاقه‌ت را ...

بی وفا،من در هوایت،بی هـوا بـغضم گـرفتبی صدا سوزِ صدایت،بی ه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط