هر شنبه

هر شنبه
پراز
شور و شراب و غزلم
دریا شـــو و با موج بیا تا بغلم
برخیز
و به یک بوسه تو بیدارم کن
مهمان تو
با چای و گلاب و عسلم
دیدگاه ها (۳)

خیلی از نمیدونم ها یعنی میدونم، اما نمیدونم چطوری بگم که تو ...

درک کردن رو فقط اونایی بلدن که هیچ وقت درک نشدن...

گرچه باران می‌بارید ...و بعد من کاملاً تنها ماندم...گرچه درد...

خیال می بافمبلند ِ بلنداول هر رجهی دانه اضافه می کنم ؛دانه د...

عاشقی با تو قشنگ است بیا دل بدهیم فکر کن ! قافیه تنگ است بی...

دختر ِ حافظ! کجایی؟ آفتاب آورده امزیر ِ باران، کوزه بر دوشم ...

نگاه کنکه #غم درون ديده امچگونه قطره #قطره آب مي شودچگونه #س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط