توریستی از کشورهای عربی که به اسپانیا سفر کرده بود خاطره

توریستی از کشورهای عربی که به اسپانیا سفر کرده بود خاطره جالبی رو تعریف کرد:
میگفت در یکی از روستاهای اسپانیا وارد قهوه خانه ای شدم و برای خود و همراهم قهوه سفارش دادم . در حالی که روی میز منتظر سفارشمان بودیم در کمال تعجب دیدیم که بعضی از مشتریان جلوی پیشخوان آمده و در حالی که خودشان تنها بودند سفارش دوتا چایی و یا دوتا قهوه میداند و میگفتند یکی برای خودم و یکی برای دیوار.
از نوع سفارش در حیرت ماندیم . متوجه شدیم که بعد از هر اینگونه سفارش پیشخدمت یک برگه کوچک که روی آن چای و یا قهوه نوشته است به دیوار پشت سرمان چسپاند و جالب اینکه دیوار پشت سرما پر از این برگه ها بود.در ذهنمان هزاران فکر به وجود آمد که دلیل اینکار چیست و این حرکت یعنی چه. در افکار خود غوطه ور بودیم ...
آدم فقیر و ژنده پوشی وارد قهوه خانه شد و سفارش یک قهوه داد اما با این جمله " ببخشید بی زحمت یک قهوه از حساب دیوار " و پیشخدمت یکی از کاغذها را روی آن قهوه نوشته بود از روی دیوار برداشت و پاره کرد و یک قهوه به آن مرد فقیر داد بدون آنکه از آن مرد پولی بگیرد.

این فقط ماییم که میریم بهشت....
دیدگاه ها (۱۱)

همیشه اسیر دیواری هستیم که از آجر نادانی آنرا ساخته ایم

ای جان تعمیرکار کوچولو

دوستان دعا کنین امسال هم مثل سالهای قبل بتونم روزه بگیرم و م...

تا توانی دلی بدست آوردل شکستن هنر نمیباشد

چند پارتی...Jealous little one💞Part2ماریا: بله رئیس...تهیونگ...

قهوه تلخ پارت ۶۲دازای:چرا اینطوری شدی؟چویا: بعد از اینکه تو ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط