part

#part84
#arsalan
بلند شدم دیدم دیانا خوابیده
بغلش کردم گذاشتم روی تخت
روش پتو کشیدم رفتم از اتاق بیرون
نشستم روی مبل نمیدونم
چرا بابا شدن انقدر حس خوبی داره
از خودم راضیم که تونستم
بهترین زندگی رو واسه دیانا بسازم
درسته سخت بود شب و روز کار کردن
ولی بلاخره تونستم
#delsa
از اتاقم اومدم بیرون
رفتم اتاق مامان اینا دیدم مامان خوابه
نشستم پیشش نگاش میکردم
مامان قشنگم دورش بگرده دلسا
یه نی نی داره توی شکمش
#diyana
با صدای دلسا بیدار شدم
سلام عشق من
#delsa
مامانی جونم بیدار شدی
#diyana
اره نفسم از ارتا چخبر
#delsa
همه چی اوکیه
#diyana
چرا با لحن غمگین جوابمو دادی
چیزی شده به من نمیگی
#delsa
اومدم ازت اجازه بگیرم با
دوست ارتا دوست دخترش دوست شم
#diyana
باشه ولی خونه نمیری
اگه ارتا هم گفت میگی نه
#delsa
آخه مامان ناراحت میشه
#diyana
میدونم دخترم ولی بخاطر
خودت میگم آسیب نبینی
#delsa
چشم مامانی جونم نمیرم
هر جا هم خواستم برم با اجازه شما
میرم محکم بغلش کردم
#arsalan
رفتم دوتا قهوه ریختم
بردم اتاق
#diyana
وای ارسلان بخدا دارم
خجالت میکشم از این همه
اهمیت
#delsa
بابایی تو خیلی مامانی رو دوست داری
#arsalan
عاشقشم پیشونی دیانا رو بوس کردم
#delsa
من میرم مزاحم نباشم
#diyana
برو طرح هاتو بیار ببینم چیا
طراحی کردی
#delsa
چشم
#diyana
ارسلان راستش میخوام
یه چیزی رو بهت بگم راجب دلسا
#arsalan
بگو گوش میدم
#diyana
دلسا یه چند وقتیه با یه
پسره آشنا شده منم رفتم دیدمش
پسر خوب و اوکی ای هست
#arsalan
تو تایید کنی واسه من بسه
بلاخره دختره دیگه عاشق میشه
#diyana
ارسلان تو خیلی خوبی
#arsalan
دیانا من یه اعترافی کنم
#diyana
جانم بگو
#arsalan
قبل از اینکه تو اوکی رو بدی
من کارمو کردم تو ۱ ماهته
#diyana
ارسلان با جیغ
#arsalan
بدو بدو فرار کردم از اتاق بیرون
#diyana
با دمپایی افتادم دنبالش
میکشمتت ارسلان بدون اجازه من
❤️‍🩹✨
دیدگاه ها (۸)

#part85#arsalanعشق من خانوم قشنگم ارسلان پیش مرگت شه الهی #d...

#part86#arsalan زندگیم خیلی خوشحالم لیاقت دختر داشتن رو دارم...

#part83#diyana ارسلان آبروم جلوی بچه ها رفت #arsalanالهی ارس...

#part81#part82#delsa دیگه نه دوستی داشتم نه همدمی نه کسی رفت...

رمان بغلی من پارت ۵۳دیانا: این چه حرفیه مشکلی نیستارسلان :آر...

رمان بغلی من پارت های ۸۶و۸۷و۸۸ارسلان: من که باورم نمیشه دیان...

رمان بغلی من پارت۱۰۹و۱۱۰و۱۱۱ ارسلان: لبخند خبیثی رو لبم نشست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط