اینکه گاهی به تومشکوکم و گاهی نگران

اینکه گاهی به تومشکوکم و گاهی نگران
فکر اینم که مبادا بروی با دگران

با نگاهی که تو داری من از آن می ترسم
جمعی آشفته شوند از تو کران تا به کران

ورنه با طبع بلندی که تو داری نرود
توسن طبع تو هرگز پی کوته نظران

لحظه ای در نظرم آینه زیباتر شد
کاشف آمد به عمل عکس تو افتاده بر آن

عشق من کفتر جلدی که نشست از سرشوق
بر لب بام تو ،با سنگ جفایش نپران
دیدگاه ها (۳)

آغوشت جایے امن براے بودنجایے دنج براے خواستنجایے مطمئنبراے ش...

اصلا امشب صاف کن با من حسابِ عشق راتا بپرسم از شما تنها جواب...

اونکه میخواست منو بفهمه نتونست .....اونکه میتونست بفهمه نخوا...

دلم برات تنگ شده ؛نه به همین سادگی که تو میخونی ؛با کلی درد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط