۲۵
یک هفته بعد
سونهو: خب چیشده اومدی بیمارستان
ا/ت: راستش خیلی وقته حالم خوب نیست؟
سونهو: چیشده؟
ا/ت: سردرد دارم حالت تهوع دارم دل درد دارم ولی سرما نخوردم
سونهو:باید ازمایش بدی
ا/ت:یعنی خطرناکه
سونهو: نه عزیزم خطرناک نیست فقط باید بدونم چیشده چیزهایی هم که گفتی مثل یه زنه حامله میمونه
ا/ت: شوخیشم زشته جوابش کی میاد
سونهو: اگه الان بدی یک ساعت تا دو ساعت دیگه بیا برو طبقه بالا سمت چپ ازمایش بده این برگه رو ببر
ا/ت: ممنون
یک ساعت بعد
نکنه بیماری بدی داشته باشم پس اینا برای چیه؟
☆: این جا جای کسیه؟
ا/ت: نه بشینید
☆: شماهم حامله اید؟
ا/ت: نه من فقط حالم بد بود اومدم ازمایش بدم
☆:امیدوارم حامله باشید
ا/ت:نه نه نیستم من رفتم پیش دکتر گفت بیام اینجا ازمایش بدم
☆: خب اینجا دکتر زنانه دیگه برای همین چیزاست
ا/ت: چی؟ مطمئنید؟
☆: اره اون تابلو رو ببینید
سریع رفتم پایین
تو اتاق سونهو
ا/ت: سونهو
سونهو: چیشده
ا/ت: منو فرستادی بخش زنان؟
سونهو:اره مگه مردی؟
ا/ت: من حامله نیستم
سونهو:از کجا میدونی
ا/ت: میدونم دیگه
سونهو: با این علائمی که گفتی فک کنم حست اشتباه میگه
ا/ت: سونهو
سونهو: ببخشید من کار دارم
دوباره برگشتم بالا
👩🏼⚕️: خانم کیم ا/ت
ا/ت: بله
👩🏼⚕️: آزمایشون امادست
ا/ت: باید به کی نشون بدم؟
👩🏼⚕️: به دکتر
ا/ت: باشه
برگشتم دوباره پایین
نشستم یه گوشه
سونهو: ا/ت چرا اینجا نشستی؟
ا/ت: منتظر بودم کارت تموم بشه
سونهو: وقت استراحتمه ازمایشتو نشونم بده
ا/ت: بیا
سونهو: ا/ت
ا/ت: بله
سونهو:همونطور که فکر میکردم درسته
ا/ت: نه امکان نداره
سونهو: مبارک باشه
ا/ت: نه دروغه بگو دروغه
سونهو: دارم راستمیگم این چیزیه که تو ازمایشت نوشته
ا/ت: یعنی من؟
سونهو: اره
ا/ت: من با یونگی تا به حال
سونهو: رابطه نداشتید؟
یکم به فکر فرو رفتم
ا/ت: نمیشه گفت نه نمیشه گفت اره
سونهو: ا/ت راستشو بگو به جز یونگی که با کس دیگه ای نبودی؟
ا/ت: نه
سونهو: بچه یونگی؟
ا/ت: اره
سونهو: کی بهش میگی؟
ا/ت: هیچوقت نه یعنی هرچی زودتر میگم تو فعلا بهش چیزی نگو
سونهو: باشه خب من برم توهم مراقب خودت باش خدافظ
ا/ت: خدافظ
من که باورم نمیشد رفتم یه بیبی چک خریدم و برگشتم خونه
یونگی: برگشتی؟
ا/ت: میبینی که اصلا حال ندارم میخوام برم بخوابم
یونگی: باشه
سریع رفتم سرویس
چند دقیقه بعد
نه نه نمیتونه این اتفاق بیفته من بچه دار نیستم من نمیتونم مامان بشم ازمایشه غلط بوده بیبی چک حتما دقیقه برعکسش کردم
||
پرتش کردم تو سطل آشغال
چشمام پر از اشک بود
تق تق
یونگی: ا/ت بیا یه خبر مهم دارم
ا/ت: بله
اشکامو پاک کردم صورتمو شستم رفتم بیرون
یونگی: وقت گرفتم اخر هفته از هم جدا شیم خوبه؟
ا/ت: چی؟
#فیک
سونهو: خب چیشده اومدی بیمارستان
ا/ت: راستش خیلی وقته حالم خوب نیست؟
سونهو: چیشده؟
ا/ت: سردرد دارم حالت تهوع دارم دل درد دارم ولی سرما نخوردم
سونهو:باید ازمایش بدی
ا/ت:یعنی خطرناکه
سونهو: نه عزیزم خطرناک نیست فقط باید بدونم چیشده چیزهایی هم که گفتی مثل یه زنه حامله میمونه
ا/ت: شوخیشم زشته جوابش کی میاد
سونهو: اگه الان بدی یک ساعت تا دو ساعت دیگه بیا برو طبقه بالا سمت چپ ازمایش بده این برگه رو ببر
ا/ت: ممنون
یک ساعت بعد
نکنه بیماری بدی داشته باشم پس اینا برای چیه؟
☆: این جا جای کسیه؟
ا/ت: نه بشینید
☆: شماهم حامله اید؟
ا/ت: نه من فقط حالم بد بود اومدم ازمایش بدم
☆:امیدوارم حامله باشید
ا/ت:نه نه نیستم من رفتم پیش دکتر گفت بیام اینجا ازمایش بدم
☆: خب اینجا دکتر زنانه دیگه برای همین چیزاست
ا/ت: چی؟ مطمئنید؟
☆: اره اون تابلو رو ببینید
سریع رفتم پایین
تو اتاق سونهو
ا/ت: سونهو
سونهو: چیشده
ا/ت: منو فرستادی بخش زنان؟
سونهو:اره مگه مردی؟
ا/ت: من حامله نیستم
سونهو:از کجا میدونی
ا/ت: میدونم دیگه
سونهو: با این علائمی که گفتی فک کنم حست اشتباه میگه
ا/ت: سونهو
سونهو: ببخشید من کار دارم
دوباره برگشتم بالا
👩🏼⚕️: خانم کیم ا/ت
ا/ت: بله
👩🏼⚕️: آزمایشون امادست
ا/ت: باید به کی نشون بدم؟
👩🏼⚕️: به دکتر
ا/ت: باشه
برگشتم دوباره پایین
نشستم یه گوشه
سونهو: ا/ت چرا اینجا نشستی؟
ا/ت: منتظر بودم کارت تموم بشه
سونهو: وقت استراحتمه ازمایشتو نشونم بده
ا/ت: بیا
سونهو: ا/ت
ا/ت: بله
سونهو:همونطور که فکر میکردم درسته
ا/ت: نه امکان نداره
سونهو: مبارک باشه
ا/ت: نه دروغه بگو دروغه
سونهو: دارم راستمیگم این چیزیه که تو ازمایشت نوشته
ا/ت: یعنی من؟
سونهو: اره
ا/ت: من با یونگی تا به حال
سونهو: رابطه نداشتید؟
یکم به فکر فرو رفتم
ا/ت: نمیشه گفت نه نمیشه گفت اره
سونهو: ا/ت راستشو بگو به جز یونگی که با کس دیگه ای نبودی؟
ا/ت: نه
سونهو: بچه یونگی؟
ا/ت: اره
سونهو: کی بهش میگی؟
ا/ت: هیچوقت نه یعنی هرچی زودتر میگم تو فعلا بهش چیزی نگو
سونهو: باشه خب من برم توهم مراقب خودت باش خدافظ
ا/ت: خدافظ
من که باورم نمیشد رفتم یه بیبی چک خریدم و برگشتم خونه
یونگی: برگشتی؟
ا/ت: میبینی که اصلا حال ندارم میخوام برم بخوابم
یونگی: باشه
سریع رفتم سرویس
چند دقیقه بعد
نه نه نمیتونه این اتفاق بیفته من بچه دار نیستم من نمیتونم مامان بشم ازمایشه غلط بوده بیبی چک حتما دقیقه برعکسش کردم
||
پرتش کردم تو سطل آشغال
چشمام پر از اشک بود
تق تق
یونگی: ا/ت بیا یه خبر مهم دارم
ا/ت: بله
اشکامو پاک کردم صورتمو شستم رفتم بیرون
یونگی: وقت گرفتم اخر هفته از هم جدا شیم خوبه؟
ا/ت: چی؟
#فیک
- ۲۷.۰k
- ۰۹ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط