عشق جذاب

پارت ۸

ویو النا

که یهو دیدم صدای پله داره میاد زود برگشتم اتاق و یه قوطی دیگه پیدا کردم (با قوطی مشکل داره😅)
دیدم اومدن دو تا مرد گنده بادیگارد و یه مرده که اون .........اون جئون بود


النا :آقا یجئوم شما داینجا چیکار میکنید


کوک :انتظار نداشتی (پوزخند)


النا :منظورت چیه (بلند. عصبانی )


کوک :صداتو بلند نکن هرزه خیابونی با خودت چی فک کرد ی
میتونی سر من داد بزنی (عربده)


النا :به پدرم میگم‌ک چجوری با من رفتار میکنید (رفتم سمت کیفم ولی بادیگارد از دستم کشید)عوضی کیفمو بده


کوک :اسلحهشو میاره رو النا ........یه کلمه دیگه بگی مغزت رو منفجر میکنم (سرد)


النا :(سکوت)
من ...می......(بادیگارد حرفش رو قطع کرد)

بادیگارد :آقا خانوم اومدن


کوک :بریم(سرد)



النا :چطور ممکنه نهه چرا منو گروگان گرفته از اول حس خوبی بهش نداشتم
باید از اینجا فرار کنم........

شرطا ۳۰ لایک
۱۰ کامنت
دیدگاه ها (۲۲)

'آرزوم 'P¹ویوا.تپدرم با قدرت مند ترین مافیا کره قمار کرد اون...

بچه ها

دوستان

(وقتی ددی صداش نزدی)

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

جیمین فیک زندگی پارت ۵۲#

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط