اسم عشق خوب یا بد
اسم عشق خوب یا بد
پارت ۳
[ویو جونگ کوک]
آنالی.. مثل خودش زیبا و پرستیدنی
خیلی ریلکس و مهربون...خواستنی... اونقدر مهربونه که زود آسیب میبیه
تن صداش آروم و بی نقص بود
انگار فرشته ای آروم داخل گوشت نجوا می کنه
جونگ کوک: آنالی می خوام پیداش کن...بیارش
مرد: چشم
از اتاق خارج شد.
فکر کردن به اون دختر دیوونم می کنه
اون عروسک کوچولو و کیوتی بود که تمام عمرم می خواستمش
[ویو آنالی]
غروب بود عصبی بودم دوباره اشتباه کردم
از روی عادت رفتم داخل پارک همیشگی نشستم
اشکام تند تند جاری شد...آخه چرا ؟ چرا باید همیشه سرزنش بشم ؟
دستی روی شونم احساس کردم سرم بلند کردم نگاهش کردم همون مرد بود
اشکام پاک کردم و با لبخند نگاهش کردم
آنالی: سلام
جونگ کوک: خوبی ؟ چرا ناراحتی ؟
آنالی: خوبم... ممنون که پرسیدی
خیلی عمیق نگاهم کرد...انگار دنبال نشونه ای بود.
جونگ کوک: فقط کافیه بگی کی ناراحتت کرد نابودش می کنم
آنالی: شخص خاصی نیست...خودت اذیت نکن اینجا چیکار می کنی ؟
جونگ کوک: راستش فقط بخاطر دیدنت اومدم
با تعجب نگاهش کردم...که نزدیک شد و یهو بدون که متوجه بشم حس
درد کمی از گردنم حس کردم و کل دنیا برام سیاه شد و تاریکی مطلق شد
[ویو جونگ کوک]
عروسک خوشگلم عاشقتم.....
آروم روی تخت گذاشتمش...پتو روش کشیدم
و از اتاق خارج شدم....
جونگ کوک: آجوما مراقب آنالی باش... وقتی بهوش اومد...خبرم کن
پارت ۳
[ویو جونگ کوک]
آنالی.. مثل خودش زیبا و پرستیدنی
خیلی ریلکس و مهربون...خواستنی... اونقدر مهربونه که زود آسیب میبیه
تن صداش آروم و بی نقص بود
انگار فرشته ای آروم داخل گوشت نجوا می کنه
جونگ کوک: آنالی می خوام پیداش کن...بیارش
مرد: چشم
از اتاق خارج شد.
فکر کردن به اون دختر دیوونم می کنه
اون عروسک کوچولو و کیوتی بود که تمام عمرم می خواستمش
[ویو آنالی]
غروب بود عصبی بودم دوباره اشتباه کردم
از روی عادت رفتم داخل پارک همیشگی نشستم
اشکام تند تند جاری شد...آخه چرا ؟ چرا باید همیشه سرزنش بشم ؟
دستی روی شونم احساس کردم سرم بلند کردم نگاهش کردم همون مرد بود
اشکام پاک کردم و با لبخند نگاهش کردم
آنالی: سلام
جونگ کوک: خوبی ؟ چرا ناراحتی ؟
آنالی: خوبم... ممنون که پرسیدی
خیلی عمیق نگاهم کرد...انگار دنبال نشونه ای بود.
جونگ کوک: فقط کافیه بگی کی ناراحتت کرد نابودش می کنم
آنالی: شخص خاصی نیست...خودت اذیت نکن اینجا چیکار می کنی ؟
جونگ کوک: راستش فقط بخاطر دیدنت اومدم
با تعجب نگاهش کردم...که نزدیک شد و یهو بدون که متوجه بشم حس
درد کمی از گردنم حس کردم و کل دنیا برام سیاه شد و تاریکی مطلق شد
[ویو جونگ کوک]
عروسک خوشگلم عاشقتم.....
آروم روی تخت گذاشتمش...پتو روش کشیدم
و از اتاق خارج شدم....
جونگ کوک: آجوما مراقب آنالی باش... وقتی بهوش اومد...خبرم کن
- ۱۸.۹k
- ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط