part

part ⁷

ساعت ۱۲ بود که با سردرد عجیبی چشامو باز کردم رفتم wc و کارای مربوطه را انجام دادم صبحونه خوردم اما حوصله نداشتم برم ورزش شنبه هم بود پس تعطیل بودم دوباره رو تخت ولو شدم و یاد دیشب افتادم

فلش بک به دیشب

&کجا بودی ساعتو نگاه کردی نصفه شبه
*باید جواب پس بدم؟؟

"که درد شدیدی روی گونه ام حس کردم "

&مگه هر کی به هرکیه الان پدر داری بعدا هم همسر فکرکردی من آنقدر بهت رو دادم پسر جئون میذاره انقدر ه.رزه باشی

.هیچی نگفتم و سکوت کردم بعد بلند خندیدم و آخرش اشک روی گونم رو پاک کردم

*میدونی خیلی سعی کردم درکت کنم ولی خب خودت مجبورم می‌کنی !
نمیدونم چرا انقد منو اذیت می‌کنی و ازم متنفری ولی خودتم بکشی دیگه مثل سابق نمیشم

بالاخره بعد از کلی جر و بحث رفت که بخوابه
اومدم تو آشپزخونه یه ودکا برداشتم رفتم اتاق شروع کردم به خوردن ازش

(ودکا:نوشیدنی الکی)

گوشیم رو برداشتم رفتم اینستا سرچ کردم جونگ کوک ببینم اینی که قرار به زور ازدواج کنم چه حرومزاده ایه ( به بچم فحش میدیییی🤡🔪)
با صدای بلند با خودم حرف میزدم
اوههه ولی خوشگله هاااا
عضله هاروووو
اووفف جوون (حواستو جمع کن دختر جاااننن🔪)
زنگ زدم به ته

ویو ته
تو خواب ناز بودم که گوشی زنگ خورد بدون نگا کردن جواب دادم

_هووییی بی فانوس ساعت رو نگاه کردددییی؟

*هههععههههههه اوخییییی ته کوچولو خواب بوووددد

_ات تویی

*اررره منممم

_نگو تو تا حالا شب الکل نخورده بودی بار اولت این موقع شبببب

*ببین اصن توهم باید بیایی این جئون چقدر خوشگل بود پدصگ خرررررر

_«با لحن عصبی و حسودی»خوب که چی من که از اون خوشگل ترم(پسرم یکمی با اعتماد به سقفه🥲😂)

*ببین تو ندیدی اونوووو من پیجشووو دارررممم فالوش کردممم......

پایان فلش بک


بچه ها بگم اینکه فلش بک بود یادتون نره ها
چو اگر بخونید به فنا میرید
دیدگاه ها (۱)

part ⁸پایان فلش بکبا بی حوصلگی رفتم پایین تو آشپزخونه داشتم...

part one~~چند پارتی ^^وقتی تبدیل شدید به کیوت ترین کاپل^^ویو...

بل بل🤡زیاد سخت نگین تلوخداااااهمینجوریشم ریسک بزرگی کردم🤦‍♀️...

part ⁶ویو ته قطع کردم و سوار ماشین شدم که برم خونه حواسم سرج...

رمان افسر پلیس پارت ⁵بعد از اینکه کارم تموم شد تصمیم گرفتم ب...

پسر کوچولوی من پارت : ۱۰ویو ته : لوسی : چیییییی ؟ چراغ رو رو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط