جنازه ی پسرشون رو که آوردند

جنازه ی پسرشون رو که آوردند
چیزی جز دو سه کیلو استخون نبود.
پدر سرش رو بالا گرفت و گفت:
حاج خانم غصه نخوری ها!!!
دقیقا وزن همون روزیه که خدا بهمون هدیه دادش...


#اللهم_ارزقنا_توفیق_الشهاده_فی_سبیلک
دیدگاه ها (۱)

کلاس نهج البلاغه گذاشته بود.قرار بود بعد از مطالعه فیش هایشا...

کلاه رو از رو زمین برداشت و به دوستاش نشون داد- بچه ها ببینی...

گفت: اسکله چه خبر؟؟؟گفتم: منتظر شماست بری شهید شی!!!خندید و ...

فکر نمی کنم توضیح بیشتری احتیاج باشه...!

black flower(p,277)

🔰 آن شب، شیفتۀ دین پدر شدم!📝 (خاطرهٔ فرزند آیت الله حائری شی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط