black flower(p,175)

black flower(p,175)

دنیل خم شد.

تهیونگ:... چی کار میکنی؟

دنیل: مراقب باش بذار کمکت کنم.

بازوهای عضلانیش رو دور کمر باریک تهیونگ پیچید و بلندش کرد.

تهیونگ: نه.... خودم میتونم....

تهیونگ زبون سنگین شده اش رو به حرکت در آورد و با لکنت گفت

اما دنیل اجازه ی حرکت به بدن بی جونش رو نداد.

دنیل: نه.... ممکنه به خودت صدمه بزنی

دنیل گفت و فشار دستای قویش رو بیشتر کرد.

تهیونگ: نه نکن.... کمک تو رو نمی خوام.... به جون سوک سونبه زنگ میزنم...

دنیل چشماش رو چرخوند و بهش توجه ی نکرد.

تهیونگ: ولم کن.... جون سوک سونبه اون.... باید به اون زنگ بزنم.....

دنیل: داری حوصله ی من رو سر میبری تهیونگ تو با من میای

تهیونگ سعی کرد مبارزه کنه...
اما ضعیف تر از چیزی بود که بتونه مقاومت کنه و خودش رو از دست دنیل نجات بده.

تهیونگ: ....نه....نه... تو

آلفا با خشم بهش غره رفت.

دنیل: خفه شو وگرنه دهنت رو میبندم.

گفت و تهیونگ بیچاره رو از وسط جمعیت به سمت در پشتی کلاب کشوند.

تهیونگ خیلی گیج بود و دقیقا مطمئن نبود که چه اتفاقی می افته اما مطمئن بود که دنیل فکر خوبی تو سرش نیست و می خواد بهش آسیب بزنه.

تهیونگ: نکن... من .... باید برم.

دنیل مچ دست تهیونگ رو محکم فشار داد و ساکتش کرد.

*********
دوستان پیج رو خصوصی کنم؟
دیدگاه ها (۱۷)

black flower(p,176)

black flower(p,177)

black flower(p,174)

black flower(p,173)

black flower(p,263)

black flower(p,228)

black flower(p,319)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط