عشق آغشته به خون
'عشق آغشته به خون '
P⁷⁵پارت آخر
_______
یونجو رو روی تختش گذاشتم و بعد از اینکه مطمئن شدم خوابه،به سمت تهیونگ که کنار شومینه نزدیک پنجره نشسته بود رفتم.
جینآئه:تو فکری!
پشتسرش ایستادم و دستامُ دوری گردنش حلقه کردم
تهیونگ:دارم به آیندهمون فکر میکنم.
جینآئه:آینده کهفکر کردن نمیخواد،آینده رو میزاریم دست سرنوشت،بزار قلم سرنوشت هرچه که میخواد بنویسه ما که مطمئنم تا ابد کنار هم میمونیم.
تهیونگ:یه شب سفید!چرا برف رنگ خودش رو فراموش کرده،چرا سفیده،این همه رنگ وجود داره ولی چرا انتخابش سفید بوده
جینآئه:چون,شاید میخواد با بقیه رنگها ما به زندگیمون رنگ بدیم،شاید میخواد بهمون بگه مث برف باید تمیز بود،ازمون میخواد مثلش باشیم و روی همهی کثیفی ها رو بپوشونیم،اون انتخابش سفید بود چون سفید رنگیه که همهجا رو روشن میکنه حتی شب های تاریک رو.:))))))))
گذر زمان،،،زمان به سرعت میگذشت،شب صبح میشد و صبح شب،زمستان بهار، و بهار تابستان،پاییز هم با اینکه دلگیر بود ولی اونم میگذشت.
زندگیشون عوض شده بود تهیونگ شاهی بود که مردم و سرزمین نیلماه تا الان به خود ندیده بود جینآئه ملکهی بود که به مث مادر از نیلماه مراقبت میکرد یونجو و سئوک شاهزادههای نیلماه بود هرکدوم باهوشتر از مامان باباشون شده بود،اونا یه زندگی جدیدی رو شروع کرده بودن زندگی پراز آرامش زندگی که یه جذابت خاصی برای اونا داشت.
کنار هم خوشحال بودن درسته مسیر سختی رو در پیش داشتن و الانم دارن ولی واسشون فرقی نمیکرد چه در پیش دارن چون کنار هم بودن،بالاخره تونسته بودن بعد از دشواری های زیادی بهم برسن.
تعریفی که اونا از عشقشون داشتن تعریفی سادهای نبود 'عشق آغشته به خون 'بود،خونشون ریخته بود و خون ریخته بودند،ولی هیچوقت زیر قول خودشون نزدن،باهم موندن و باهم میمونن،...:)
غلط املایی بود معذرت 🤍💖
تموم شد....
نظرتون رو راجع به فیک بگین نه تنها همین پارت درمورد همه فیک💜
اسلاید ۲:قصرشون
اسلاید ۳:اتاقشون
اسلاید ۴:لباس جینآئه برای کریسمس
اسلاید ۵:لباس تهیونگ
اسلاید ۶:سومین
اسلاید ۷:یونجو
اسلاید ۸:سئوک
P⁷⁵پارت آخر
_______
یونجو رو روی تختش گذاشتم و بعد از اینکه مطمئن شدم خوابه،به سمت تهیونگ که کنار شومینه نزدیک پنجره نشسته بود رفتم.
جینآئه:تو فکری!
پشتسرش ایستادم و دستامُ دوری گردنش حلقه کردم
تهیونگ:دارم به آیندهمون فکر میکنم.
جینآئه:آینده کهفکر کردن نمیخواد،آینده رو میزاریم دست سرنوشت،بزار قلم سرنوشت هرچه که میخواد بنویسه ما که مطمئنم تا ابد کنار هم میمونیم.
تهیونگ:یه شب سفید!چرا برف رنگ خودش رو فراموش کرده،چرا سفیده،این همه رنگ وجود داره ولی چرا انتخابش سفید بوده
جینآئه:چون,شاید میخواد با بقیه رنگها ما به زندگیمون رنگ بدیم،شاید میخواد بهمون بگه مث برف باید تمیز بود،ازمون میخواد مثلش باشیم و روی همهی کثیفی ها رو بپوشونیم،اون انتخابش سفید بود چون سفید رنگیه که همهجا رو روشن میکنه حتی شب های تاریک رو.:))))))))
گذر زمان،،،زمان به سرعت میگذشت،شب صبح میشد و صبح شب،زمستان بهار، و بهار تابستان،پاییز هم با اینکه دلگیر بود ولی اونم میگذشت.
زندگیشون عوض شده بود تهیونگ شاهی بود که مردم و سرزمین نیلماه تا الان به خود ندیده بود جینآئه ملکهی بود که به مث مادر از نیلماه مراقبت میکرد یونجو و سئوک شاهزادههای نیلماه بود هرکدوم باهوشتر از مامان باباشون شده بود،اونا یه زندگی جدیدی رو شروع کرده بودن زندگی پراز آرامش زندگی که یه جذابت خاصی برای اونا داشت.
کنار هم خوشحال بودن درسته مسیر سختی رو در پیش داشتن و الانم دارن ولی واسشون فرقی نمیکرد چه در پیش دارن چون کنار هم بودن،بالاخره تونسته بودن بعد از دشواری های زیادی بهم برسن.
تعریفی که اونا از عشقشون داشتن تعریفی سادهای نبود 'عشق آغشته به خون 'بود،خونشون ریخته بود و خون ریخته بودند،ولی هیچوقت زیر قول خودشون نزدن،باهم موندن و باهم میمونن،...:)
غلط املایی بود معذرت 🤍💖
تموم شد....
نظرتون رو راجع به فیک بگین نه تنها همین پارت درمورد همه فیک💜
اسلاید ۲:قصرشون
اسلاید ۳:اتاقشون
اسلاید ۴:لباس جینآئه برای کریسمس
اسلاید ۵:لباس تهیونگ
اسلاید ۶:سومین
اسلاید ۷:یونجو
اسلاید ۸:سئوک
- ۱۶.۰k
- ۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط