چه تلاقیِ خاموشی.!برگهای زرد وُورق پاره های شاعر..که آه از نهادِ سنگیِ اجاقکِ پاییزبر آورد.و خاکسترِ فرو نشستهدر چشم ِ مترسک ِ کورکه یک کلاغچه از چل کلاحتی به خواب ندید.@