تک پارتی نامجونـــ

بعد از دوساعت قهر بودن، بالاخره لیا سمت کاناپه ای ک نامجون روش نشسته بود رفت...بدون هیچ مقدمه ای توی بغلش نشست و با صورتی اخمو، محکم بغلش کرد...
+معذرت میخوام ک تو کارات دخالت کردم...
نامجون هیچ ری اکشنی نشون نداد...حتی نگاهشم نکرد...کنترل تلوزیون و برداشت و کانال و عوض کرد...
لیا چونه ی نامجون و میگیره و مظلومانه نگاهش میکنه و سرشو یکم کج میکنه...
+نمیخای با دختر کوچولوت اشتی کنی؟!...
_...چند وقته دختر بدی شدی...
+یاااا، من ک معذرت خواهی کردم...
نامجون دست چپشو روی صورت تقریبا نرم لیا میکشه...
_همین؟!...
لیا بوسه ی ارومی روی لبهای منتظر نامی میزاره
+الان چی؟...
نامجون نفس عمیقی میکشه و صورتشو سمت دیگه ای برمیگردونه...
_الان خستم، بعدا راجبش حرف میزنیم
لیا با دستای کشیدش، صورت نامجون و ب سمت خودش برمیگردونه
+تا نگی قهر نیستی ازینجا نمیرم
_پاشو برو توی اتاق، الان حوصله ی کافی ای برای تحملت ندارم
+هنوزم داری ب همون ادمه کثیف فکر میکنی؟ همون دختری ک تورو با این حال ولت کرد؟ اون لیاقت همچین دانشمندی و نداره....
_دهنتو ببند پاره اهنه کودن
نامجون بعد از دادی ک میکشه، دستشو سمت گردن لیا میبره و با فشار دادن یک دکمه، اهنه روبه روش و از کار میندازه...



عجیبه برای فراموش کردن دختری ک همه ی زندگیش بود دوسال زمان بزاره. رباتی شبیهش بسازه تا بتونه همیشه پیش خودش داشته باشتش، ولی حتی ساخته هاشم اون و یاد روزی میندازن ک دختر کوچولوش و راحت از دست داد...

چقدر چرت🗿
اتم نمرده فقط گذاشته رفته🗿
دیدگاه ها (۲۰)

تک پارتی تهیونگـــ

تک پارتی جیهوپـــ

تک پارتی جیهوپـــ

تک پارتی تهیونگـــ

جهنم من با او🍷 فصل ۲# پارت ۴۸ا.ت : کوک ؟کوک : جان کوکا.ت : ...

شبی ک ولم کردی...اون شب بارون میبارید...یوری با قیافه ای شوک...

پدر ناتنی من...part:³⁶𝗛𝘆𝘂𝗻𝗷𝗶𝗻:یادته جلوی چشم من ب مامانم تجا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط