Living white you

Living white you
Pt. 6
فردا... صبح رفتن حموم و اومدن بیرون. رفتن سر میز. ات با خجالت رفت سمت یکی از صندلی ها. حواسش نبود که نشست کع یهو جیغ بلندی کشید. بقیه یا تعجب نگاهش کردن. جیمین با ترس اومد و بلندش کرد.
_تو... نمیدونی نباید بشینی زو چیز سفت؟
+(گریه اروم) من نمیدونستم.
_بیا بشین رو پام بهتره.
جین و کوک درحال جر خوردن بودن. تهیونگ خودش رو زد به اون راه. هوپی داشت با لبخند کارش رو میکرد. نامجون چپ چپ به جیمین و ات نگاه میکرد. یونگی هم.... خواب بود. جیمین یه دادی کشید سر جین و کوک که آدم بشن.
_بسه. إهه. نخندین. خنده داره؟ این طبیعیه.
نشستن سر میز و شروع کردن به صبحونه خوردن که یونگی بی خبر یهو گفت.
یونگی ـ بچه ها. دیشب صدا ناله و اه کشیدن میومد. دیشب چیشد؟
یهو کوک و جین از خنده منفجر شدن. ات که رو صندلی پشمی نشسته بود یه نگاه به جیمین کرد که جیمین داشت با خشم و عصبانیت به یونگی نگاه میکرد. یونگی تازه جریان رو فهمید و خودش رو زد به اون راه.

ادامه دارد.....
دیدگاه ها (۲۲)

Living white you Pt. 7یونگی تازه جریان رو فهمید و خودش رو زد...

Living white you Pt. 8اون پدر و مادرش رو از دست داده بود. ام...

Living white you Pt. 5چند روز گذشت. ات منتظر تموم شدن.پ... ...

های. این دوستامون چند تا نسبت میخواد. چن تا نسبت برا ایشون؟ ...

دوست پسر دمدمی مزاج

رمان عشق چیز خوبیه پارت ۸ وسایل رو چیدم که زنگ خونه خورد رفت...

( گناهکار ) 69 part همانجا ایستاد جلوی آن عمارت بزرگ خاکستری...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط