ندانی چرا این چنین من پریشمندانی که هر آن به دل ریش ری
ندانی چرا این چنین من پریشم...ندانی که هر آن به دل ریش ریشم چه دانی ز بی تاب احساس خسته...ندانی ز هر اشک ریزان خویشم به هر لحظه ام تاب و رامش خموش است...دگرگونه ام، رنج دیدن ز نیشم به هر یک "نبودت" چو نیشی به قلبم..."نبودت" سر آغاز هر یک پریشم ولی این نگویم که افسرده ام زین...بگویم تو را: پایبندم به کیشم خماری مرا هوش آورده به عشق...بدان! رام وحشی است عشقت به پیشم
- ۴۸۸
- ۲۹ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط