سناریو داریمممممم

وقتی می‌بینن داری روزانه کلی سیگار می‌کشی.☆

مت:
بهت چیزی نمی‌گم زیاد، روی نکن، اجازه دادم بهت ولی نگفتم خودتو معتاد کن.
می‌دونی چه بلایی سرت میاد؟
نزار دود جای حرفاتو بگیره.
سیگارو از دستت گرفت

تام:
با حالت خونسرد و تحقیرآمیز می‌گه:
"تو ضعیف‌تری از اون چیزی هستی که فکر می‌کردم. دیوونه‌ای؟ خودت نمی‌بینی ولی معنی معتادا شدی.
خودت با دستای خودت فندک و سیگارتو بده. دیگه نمی‌کشی."

دراکو:
یه لحظه چشماشو می‌چرخونه:
"خوبه که خوشگل موندی با این همه دود."
ولی بعد جدی‌تر می‌گه:
"هی داری خودتو می‌کشی، بس کن، بدش به من."

تئو: سردرگم میاد تو بالکن پیش تو: هی ات، سیگاری که جدید خریدم کو؟(این موقع ات رو دید، دورش پر از سیگار و دود☺️) احساس نمیکنی زیاد میکشی؟ میاد دقیقا کنارت: حالت خوبه؟ من اینجام، لازم میست هر با پشت یه سیگار قایم بشی(بهش نگاه کردی و بغلش کردی)

ریگی: با اخم بهت نگاه میکنه، با دو تا دستش شونه هات رو میگیره و بهت خیره میشه: داری با بدنت همون کاری رو میکنی که مرگخوارا با روح ادم میکنن... آروم ولی کشنده. به فکر خودت باش🥲

انزو: وقتی دیدت اصلا هاج و واج موند.انزو اصلا سیگار دوست نداره و نمیکشههه، و همیشه سعی میکنه مراقبت باشه ، حالا اون لحظه.. 🫠لبخند اروم ولی از روی درد زد: انگار سیگار داره ارومت میکنه... نه من.. ات این خیلی اذیتم میکنه.



هعی💔
نتیجه ی اخلاقی: سیگار نکشید😉🚬
چطور بودددد؟
منتظر نظراتونمااااا
لایک نکنین میگم عمو ولدی بیاد به خوابتون☺️
شب خوشششش✨