تماشایم ن

تماشایم ڪن
و بگذار گشایش پنجره چشمانم
رو به نور حضور تو باشد
لبخند بزن
و بگذار چشم های بی قرارم
صبح‌ را مهمان حضور تو باشد
تو
خوان نگاهت را
بر دلم بگستران
من قول می دهم
وارث صبحی شوم ڪه بارش باران رحمتش
بارش عشق و شور و شادی است
صبح من
همراه تو لبریز از شوق است
و طلوع خورشید نگاهت
عین ازادیست

#امیرعباس_خالق_وردی
دیدگاه ها (۴)

در زیباترینعاشقانه های جهانهمیشهقلب یک زن در میان استزناگر ن...

جان برای تو که هم جانی و هم جانانیسر فدای تو وگرنه من و سرگر...

می خوانمت به طعم بوسه های باران بر حریر آبی عشق... و نقش میز...

من از تمام این دنیاعشق می‌خواهم و مُشتی شعرگل‌های شمعدانی پش...

P¹⁸**ویو تینا**ساعت پنج صبح، صدای زنگ ساعت با لحنی ملایم، هر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط