چندشاتی تهیونگ
چندشاتی تهیونگ
part 3
+پ..پس دیشب چیشد؟؟
-چیز خاصی نشد.. فقط جنابعالی احساستو گفتی..
ات دستاش لرزید
+چی.. چه حسی؟
- خودتو نزن به اون راه..
+ته.. من..
-آره گفتی که دوستم داری
.ات با خجالت دستاشو گذاشت روی صورتش..
پسر خندید
-خجالت نکش..
+ وای خاک تو سرم...
- عهههه.. قرار بود امروز جوابمو بگما
+چیجوابیییی.. مشخصه نه هست..
-از کجا معلوم؟
-ها؟
-منم عاشقتم پرنسس..
پسر زمزمه کرد، درحالی که دختر رو روی پاهاش گذاشت..
+چی.. جدی هستی؟
- آره خوشگلم.
+وای.. من یه عادت مزخرف دارم.. هر وقت ۴ صبح بلند بشم، همه چی رو لو میدم.
تهیونگ با تعجب خندید
-واقعا؟! چه باحال.
+ تو جدی دوستم داری؟
-بله..
ات از خوشحالی داشت بال درمی آورد..
تهیونگ رو محکم بغل کرد و لپش رو بوسید
+ خیلی خیلی خیلی دوستت دارم
-منم همینطور پرنسس
the end.
part 3
+پ..پس دیشب چیشد؟؟
-چیز خاصی نشد.. فقط جنابعالی احساستو گفتی..
ات دستاش لرزید
+چی.. چه حسی؟
- خودتو نزن به اون راه..
+ته.. من..
-آره گفتی که دوستم داری
.ات با خجالت دستاشو گذاشت روی صورتش..
پسر خندید
-خجالت نکش..
+ وای خاک تو سرم...
- عهههه.. قرار بود امروز جوابمو بگما
+چیجوابیییی.. مشخصه نه هست..
-از کجا معلوم؟
-ها؟
-منم عاشقتم پرنسس..
پسر زمزمه کرد، درحالی که دختر رو روی پاهاش گذاشت..
+چی.. جدی هستی؟
- آره خوشگلم.
+وای.. من یه عادت مزخرف دارم.. هر وقت ۴ صبح بلند بشم، همه چی رو لو میدم.
تهیونگ با تعجب خندید
-واقعا؟! چه باحال.
+ تو جدی دوستم داری؟
-بله..
ات از خوشحالی داشت بال درمی آورد..
تهیونگ رو محکم بغل کرد و لپش رو بوسید
+ خیلی خیلی خیلی دوستت دارم
-منم همینطور پرنسس
the end.
- ۲۳.۳k
- ۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط