ی روز میاد من و تو ی نی نی داریم

ی روز میاد من و تو ی نی نی داریم...
کوچولوی کوچولو...
انقد ک بلد نیس راه بره...
پوشک میپوشه...
4دستو پا میره...
دستاشو میگیریم تا یکم وایسه...
اما میفته...
دیگ خسته میشی...
دراز میکشی بغلش و داد میکشی عسل بابا کیه؟؟؟
اما نی نی مون نمیتونه حرف بزنه
گنگ بهت خیره میشه...
منم شاهد این صحنه هام...
میگی بهت گفتم عسل بابا کیه خوشگل من...
اما ی روز میاد دو سالش میشه...
یکم حرف میزنه...
لباسامو میپوشه و میگ بابایی خوشگل شدم...؟؟؟
میگی ناقلا این لباسای خانم منه...
میگ بابایی بهش نگیاااا اما من لباساشو پوشیدم تا
با تو ازدواج کنم...
من میگم نخیر قبول نیس...
این شوهر منه...عشق منه...کسی حق نداره
باهاش ازدواج کنه...مال خودمه...
میگی عیب نداره...این کوچولو میشه هوووووت...قبوله؟؟
من ونی نی دوتامون جیغ میکشیم قبوله...
بعدم ماچت میکنیم...
مطمعنم میرسه اون روز
منو تو بهترین مامان بابا میشیم..........
اسمت رو روی دست هایم مینویسم تا همیشه
وقت دعا اولین و اخرین خواسته ام باشی
دیدگاه ها (۳)

وووی جیجر من اقامهران.اجی فدات بشه

به به.بفرمایید

بعد رفتنت میمیرم

من و عشقم همیشه درکنار هم هستیمچشم حسووودا کوووور

▪︎مادرجون جیگو"مادر تازه بس نبود جیگو پسر ته هم هست یعنی میش...

قاصدک کپچولوی من💔🥀پارت۴(فلش بک به یک ساعت بعد) دکتر. اقای کی...

💫part 5&داداش"بله&فردا چند شنبست؟ " چهارشنبه&پس باید برم مدر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط