باید در انتهای یک کوچه یا اصلا خیابان

باید در انتهایِ یک کوچه یا اصلا خیابان
بایستم
تمامِ بهار را دورِ خودم جمع کنم
تمامِ گل هایِ رنگ به رنگ
میوه هایِ نو برانه
و عطرِ چای بهار نارنج
یک پیراهنِ سپید به تن کنم
به هرکه از خیابان گذر کرد
بهار تعارف کنم به شرطِ لبخند !
باید راهی پیدا کنم
مردم باور کنند
بهار در دستانِ خودشان
انتظارِ شکوفه کردن دارد
باید هرکه تنها از کنارم گذر کرد را
صورتش را بگیرم
پیشانیش را ببوسم
و با یک لبخند بگویم :
چند کوچه آنطرف تر
خیابانیست به نامِ
لیلی و مجنون
سری به آنجا بزن
شاید میانِ آن همه چشمانِ منتظر
دو چشم از برایِ تو باشد !
باید فکری بی اندیشم
بهار در راه است
و این همه عاشقِ نرسیده به وصل
منتظر


دیدگاه ها (۳)

سلام. شبتون بخیر یه سال دیه هم گذشت.. خوب و بدش تموم شد.. ...

دیگران را عید اگر ،،، آغاز فَروردین بُوَدعیدِ ماآن لحظه میآی...

این بهار یک اتفاق خوب کم دارد !بیا و رخ بده!!

آرامتر سکوت کن...!صدای بی تفاوتیهایتآزارم میدهـد ..!#ای_کـــ...

دریا قادر

( گناهکار ) ۱۱۸ part با استرس به دکتری که روبه رویش نشسته بو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط