دچار تا نشوی عشق را نمی فهمی

دچار تا نشوی عشق را نمی فهمی
تو هیچ از من و این ماجرا نمی فهمی

رفیق، نسبت من میرسد به مجنون، آه
و عشق سهم من است و شما نمی فهمی

بدون آنکه بفهمم شدم دچار دلت
تو خنده می کنی اما مرا نمی فهمی

خیال می کنی آیا که من پشیمانم؟
خیال می کنی آیا؟ و یا نمی فهمی

منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
خیال توبه ندارم، چرا نمی فهمی؟

ز عشق گفتم و باز حاضرم به تکرارش
بگو گه حرف مرا تا کجا نمی فهمی؟
 
و حرف آخر من، عشق اختیاری نیست
دچار تا نشوی عشق را نمی فهمی
دیدگاه ها (۵)

عطر صدای تو دلتنگم می کندانگار پرتقالی را بارها چیده امدوبار...

یا بازی سخت وعالی...یه خسته نباشید به بازیکنا و تماشاچیا

بعضیا توو زمانای خالی شون با شما صحبت می کنن، برخیا زمانشونو...

دوستت دارم و از تو می ترسم!قله های بلنددره های عمیق تری دارن...

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

شاخه نباتم💙🫂🖇من چه میدانستم بودنت این همه حال خوش دارد. نمید...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط