برس به انتهای این سفر دور

برس به انتهای این سفرِ دور
از این فردا می‌آیم‌های هر شب در رویا
از این راهِ پُر سراب
به مقصدی که منم
گویی...
به خانه‌ای بی‌دَر
به پنجره‌ای بی‌منظره
به بارانی بی‌نَم
به من

به منِ بی لب
لبِ بی دوستت دارم
همین قدر بی معنا
همین قدر بی آهنگ
چون،سازی خَموش
برس از این ‌سفر

به‌ مقصدی به ‌نامِ ‌من
به مَأْمَنی چونان وطن
گویی‌ نسیم که
نوازش کُند پرده‌ی پنجره‌ای شکسته را!
#تو رسیدن را خوب می‌دانی
و من عاشق شدن را
و ما هر دو
رویای دیدن را ای #همسفر!

#دوشنبه_۲۱_خرراد_۱۳۹۷
#۱۵_۰۷`
دیدگاه ها (۱۵)

از #تو برای خودم قصه می گویمعکسهای جذابت را نشانش میدهمصدای...

قلمم را کنار میگذارم..میخواهم نوشتن راترک کنم..دیگر نه می‌نو...

گاهی یادم کن؛قول میدهم برای آمدنت آنقدر مشتاق باشمکه دلت نخو...

امروز هممی‌خواستم بگویمدوستت دارمدرست مثل دیروزیا حتی قبل‌تر...

چپتر ۱ _ دختر یتیمعصر بود. سایه دیوار های بلند و ترک خورده ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط