برای حل مشکلات به خدا مراجعه کنید
♥برای حل مشکلات به خدا مراجعه کنید♥
آرایشگر: آقا ببین من خدا را قبول ندارم بیخود هم شما خودتان را خسته نکنید.
گفتم : چطور شما خدا را قبول ندارید ؟
گفت اگر خدایی هست و این خدایی هم که شما می گویید از پدر و مادر مهربان تر است کافی است از مغازه من بیرون بروید این همه بچه یتیم ، این همه زن بیوه ، این همه آدم فقیر و بدبخت ،اینهمه آدم مریض و ناتوان وجود دارد . ما اگر پدرو مادر اینها بودیم دلمان می آمد یک روز بچه های خود را به این صورت نگاه داریم ؟ چرا خدا کاری نمی کند؟
چیزی نگفتم بعد از اینکه سرم اصلاح شد پول را پرداختم و رفتم.
دو دقیقه دیگر برگشتم و گفتم : آقای آرایشگر به نظر من در این شهر اصلا هیچ آرایشگری وجود ندارد.
آرایشگر گفت : آقا چرا این حرف را میزنید؟ مرد حسابی من تازه تو را اصلاح کردم.
گفتم : نخیر بی خود حرف نزن هیچ آرایشگری در این شهر وجود ندارد. اگر وجود دارد آن طرف خیابان آن آقا را ببین سرش را آورد بیرون.
آرایشگر گفت : کدام آقا ؟
گفتم : همان آقایی که آنطرف خیابان ایستاده و موهای بلند وپژمرده و ژولیده دارد و سبیل او به داخل دهانش پیچیده شده. آن مرد چرا آرایش شده و اصلاح شده نیست؟
آرایشگر گفت : عزیز من مثل اینکه حالت خوب نیست ، خب این آقا باید به ما مراجعه کند تا ما او را اصلاح کنیم .
گفتم : بله آقا. خداهم وجود دارد و ما باید به دستورات او مراجعه کنیم تا مشکلات بر طرف شود و تا مراجعه نکنیم اوضاع همین است...
----------------------------------------------------------------
آرایشگر: آقا ببین من خدا را قبول ندارم بیخود هم شما خودتان را خسته نکنید.
گفتم : چطور شما خدا را قبول ندارید ؟
گفت اگر خدایی هست و این خدایی هم که شما می گویید از پدر و مادر مهربان تر است کافی است از مغازه من بیرون بروید این همه بچه یتیم ، این همه زن بیوه ، این همه آدم فقیر و بدبخت ،اینهمه آدم مریض و ناتوان وجود دارد . ما اگر پدرو مادر اینها بودیم دلمان می آمد یک روز بچه های خود را به این صورت نگاه داریم ؟ چرا خدا کاری نمی کند؟
چیزی نگفتم بعد از اینکه سرم اصلاح شد پول را پرداختم و رفتم.
دو دقیقه دیگر برگشتم و گفتم : آقای آرایشگر به نظر من در این شهر اصلا هیچ آرایشگری وجود ندارد.
آرایشگر گفت : آقا چرا این حرف را میزنید؟ مرد حسابی من تازه تو را اصلاح کردم.
گفتم : نخیر بی خود حرف نزن هیچ آرایشگری در این شهر وجود ندارد. اگر وجود دارد آن طرف خیابان آن آقا را ببین سرش را آورد بیرون.
آرایشگر گفت : کدام آقا ؟
گفتم : همان آقایی که آنطرف خیابان ایستاده و موهای بلند وپژمرده و ژولیده دارد و سبیل او به داخل دهانش پیچیده شده. آن مرد چرا آرایش شده و اصلاح شده نیست؟
آرایشگر گفت : عزیز من مثل اینکه حالت خوب نیست ، خب این آقا باید به ما مراجعه کند تا ما او را اصلاح کنیم .
گفتم : بله آقا. خداهم وجود دارد و ما باید به دستورات او مراجعه کنیم تا مشکلات بر طرف شود و تا مراجعه نکنیم اوضاع همین است...
----------------------------------------------------------------
- ۵۷۷
- ۱۶ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط