زخم کهنه
زخم کهنه
پارت ۳۴
جوابش رو داد و سومین :گفت حالت خوبه؟ تب نداری؟ تهیونگ به اطراف سر تکون داد : خوبم سرت هنوز درد میکنه؟ تو از کجا فهمیدی سرم درد میکنه؟ دیشب هذیون گفتی... بینش هی ;آی سرم ; “آی سرم میکردی تهیونگ اخم کرد نخیرم چرا هم! بهش چشم غره :رفت بگیر !بخواب هنوز زوده من میرم توی اتاقم سومین سر تکون داد هنوز تهیونگ نرفته بود که گفت: اگه خواستی ... بازم بیا اینجا ! آهسته بود اما شنیده شد. تهیونگ .برنگشت. فقط مکث کرد و رفت. سومین میدونست چون اون اتاق دوربین نداره تهیونگ می اومد و اونجا میخوابید.البته بکهیون گفته نمیفهمید چرا از بین اونهمه اتاق اضافی تهیونگ اون اتاق رو انتخاب کرده دیگه زیاد فکر نکرد هنوز ساعت ۵ صبح بود. دوباره بود! فقط خوابید. بعد از پنج روز اینجا بهش آرامش بیشتری میداد. البته خونه ی بکهیون هم خیلی لوکس و قشنگ بود. ;I سومين باورش نمیشد که به این فکر کرده بود هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه ; صدای تق تق در باعث شد صداشو بلند کنه : بیا داخل
صدای تق تق در باعث شد صداشو بلند کنه : بیا داخل . اما کسی داخل نیومد. اخمی کرد و چشم به در دوخت : بیا تو ! باز هم واکنشی ندید و حرصی از جا بلند شد. در رو محکم باز کرد و با دیدن قیافه ی ماوراء کیوت جلوی در اخمهاش از هم فاصله گرفت و تازه فهمید چرا در رو باز نمیکرده ! اومد بیرون و در رو بست. سومین لیوان آب پرتقال رو گرفت سمتش : سلام تهیونگ ابرو بالا انداخت علیک سلام و لیوان رو گرفت. سردردت چطوره ؟ بهتره! کوتاه جواب داد و بعد دوباره با سکوتی معذب به هم نگاه کردند. پس من میرم! تعظیم کرد و خواست بره که تهیونگ گفت : اینکه با بکهیون برگشتی ، برام خیلی عجیب بود سومین نگاهش کرد: باید با کی برمیگشتم؟ فکر میکردم برنگردی : سومین لبهاشو روی هم فشار داد مثلا اگه برنمیگشتم کجا می رفتم ؟ پیش برادرم ؟ |||
سومین لبهاشو روی هم فشار داد مثلا اگه برنمیگشتم کجا می رفتم ؟ پیش برادرم ؟ پوزخند زد: البته میدونم اینجا خیلی دارم مفت خوری میکنم حتی هنوز نمیدونم چرا اینجام تهیونگ اخم کرد : فکر کردی اگه فرار میکردی نمیتونستم پیدات کنم؟ سومین لبخند زد: خب حالا که بچهی خوبی بودم باهام مهربون باش! دیگه منتظر چیزی .نموند دوباره خم و راست شد و رفت. تهیونگ باهاش مهربون بود چیزی نبود که سومین
پارت ۳۴
جوابش رو داد و سومین :گفت حالت خوبه؟ تب نداری؟ تهیونگ به اطراف سر تکون داد : خوبم سرت هنوز درد میکنه؟ تو از کجا فهمیدی سرم درد میکنه؟ دیشب هذیون گفتی... بینش هی ;آی سرم ; “آی سرم میکردی تهیونگ اخم کرد نخیرم چرا هم! بهش چشم غره :رفت بگیر !بخواب هنوز زوده من میرم توی اتاقم سومین سر تکون داد هنوز تهیونگ نرفته بود که گفت: اگه خواستی ... بازم بیا اینجا ! آهسته بود اما شنیده شد. تهیونگ .برنگشت. فقط مکث کرد و رفت. سومین میدونست چون اون اتاق دوربین نداره تهیونگ می اومد و اونجا میخوابید.البته بکهیون گفته نمیفهمید چرا از بین اونهمه اتاق اضافی تهیونگ اون اتاق رو انتخاب کرده دیگه زیاد فکر نکرد هنوز ساعت ۵ صبح بود. دوباره بود! فقط خوابید. بعد از پنج روز اینجا بهش آرامش بیشتری میداد. البته خونه ی بکهیون هم خیلی لوکس و قشنگ بود. ;I سومين باورش نمیشد که به این فکر کرده بود هیچ جا خونه ی خود آدم نمیشه ; صدای تق تق در باعث شد صداشو بلند کنه : بیا داخل
صدای تق تق در باعث شد صداشو بلند کنه : بیا داخل . اما کسی داخل نیومد. اخمی کرد و چشم به در دوخت : بیا تو ! باز هم واکنشی ندید و حرصی از جا بلند شد. در رو محکم باز کرد و با دیدن قیافه ی ماوراء کیوت جلوی در اخمهاش از هم فاصله گرفت و تازه فهمید چرا در رو باز نمیکرده ! اومد بیرون و در رو بست. سومین لیوان آب پرتقال رو گرفت سمتش : سلام تهیونگ ابرو بالا انداخت علیک سلام و لیوان رو گرفت. سردردت چطوره ؟ بهتره! کوتاه جواب داد و بعد دوباره با سکوتی معذب به هم نگاه کردند. پس من میرم! تعظیم کرد و خواست بره که تهیونگ گفت : اینکه با بکهیون برگشتی ، برام خیلی عجیب بود سومین نگاهش کرد: باید با کی برمیگشتم؟ فکر میکردم برنگردی : سومین لبهاشو روی هم فشار داد مثلا اگه برنمیگشتم کجا می رفتم ؟ پیش برادرم ؟ |||
سومین لبهاشو روی هم فشار داد مثلا اگه برنمیگشتم کجا می رفتم ؟ پیش برادرم ؟ پوزخند زد: البته میدونم اینجا خیلی دارم مفت خوری میکنم حتی هنوز نمیدونم چرا اینجام تهیونگ اخم کرد : فکر کردی اگه فرار میکردی نمیتونستم پیدات کنم؟ سومین لبخند زد: خب حالا که بچهی خوبی بودم باهام مهربون باش! دیگه منتظر چیزی .نموند دوباره خم و راست شد و رفت. تهیونگ باهاش مهربون بود چیزی نبود که سومین
- ۴.۶k
- ۰۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط