آنکه شاعر آفریدم بعد از آن دیوانه کرد

...
آنکه شاعر آفریدم بعد از آن دیوانه کرد
چشم هایت را شراب و جان من پیمانه کرد

پیله ی مِهری تنید از کام من تا دام تو
سوخت جان عاشقم را تا ز دل پروانه کرد

آینه در آینه تصویر شد احساس ما
شیشه و سنگ آشنا بود و کسی بیگانه کرد

در هزار و یک شب چشمان تو افسانه ایست
می توان با قصه اش بغداد را ویرانه کرد

#علی_نیاکوئی_لنگرودی
#گل
#ایران_زیبا
#شب_بهاری در "بوستان بهار شیراز" منطقه ۷ تهران(امشب ۱۴۰۴/۱/۳)
#آفریده #پیمانه #کام #دام #سوخت #عاشق #دل #پروانه #آینه #تصویر #احساس #شیشه #سنگ #آشنا #بیگانه #چشمان #افسانه #قصه #ویرانه #بوستان_بهار_شیراز #تهران #بهار #فروردین
#flowers
#flower
#tehran_iran
دیدگاه ها (۰)

...آن که از سُنبُلِ او، غالیه تابی داردباز با دلشدگان ناز و ...

...من خنده زنم بر دل، دل خنده زند بر من اینجاست که میخندد، د...

...خدایا؛امشب انسانهای بسیاری با اشک به درگاه تو می آیند،تا ...

...باران که می بارد، تو می آییباران گل باران نیلوفرباران مهر...

دلم پیش تو باشد،جسمم اینجا خانه ای دیگرهوایت در سرم باشد ، س...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط