کاش ممنوعه نبودی،تا پنجره را می گشودمو عطر نفس هایت را، قطره ، قطره در رگهایم چنان تزربق میکردم که،،حافظه کبود تنم اسارت آغوشت را به فراموشی می سپرد ،،،