پارت دوم
پارت دوم:
هوسوک: جیمین چیشده!
_پدرجیمین اون رو گرو گذاشته ...
هوسوک: گرو؟ برای کی؟
_قمار ...
هوسوک: با کی قمار کرده که جیمینو گرو گذاشته! اون پدر احمق جیمین قطعا میبازه به کی جیمینو میبازه!؟
_تو نمیتونی کاری کنی .
اون با خاندان مین و جئون . مثل اینکه یونگی جیمین رو نشون کرده و به پدرش گفته .
هوسوک : اه . فاک بهش .
باز خیالم راحته جاش پیش یونگی امنه .
_اونا میخوان برن نیویورک ..
هوسوک : میخوان جیمین و ببرن نیویورک؟
_ آره هوسوک
هوسوک : باید بهش بگم ممنون از اینکه خبر دادی .
_هیچی بهش نگو !
هوسوک : بالاخره که میفهمه .
_ بزار خودش بفهمه .
هوسوک : باشه !
( داخل پارتی . )
جیمین سومین جامش رو هم سر میکشه و به پدرش که پشت میزه قماره خیره میشه .
یونگی بهش نگاه میکنه و لبش رو میلیسه .
پدر یونگی : یونگی !
یونگی : بله بابا ؟
_بیا اینجا.
یونگی به سمتش میره .
زمزمه میکنه : کدومشون رو میخوای ؟
یونگی: جیمین
پدرش پوزخندی میزنه : انتخاب خوشگلیه .
_برو حال کن ، جیمین رو برات میام .
یونگی: منتظرم
_حتما
جیمین تنها روی مبل تک نفره نشسته و چشماش قرمزه .
یونگی هم به سمت جیمین میره .
جیمین توجهی به اومدن یونگی نمیکنه .
یونگی: بیبی بوی
جیمین : خفه شو .
( با صدای گرفته )
یونگی دست میندازه تو موهای جیمین و جیمین صدای خر خر مانندی مثل گربه ها ازش بلند میشه و سرش رو به دست یونگی میچسبونه .
یونگی اومی توی گلوش با صدای بمی میگه .
جیمین چون مسته شروع میکنه درداشو گفتن : پدرم مثل یه سگ باهام رفتار میکنه ...
یونگی: من مثل یه فرشته باهات رفتار میکنم
جیمین : یه بار برگشت بهم گفت هر کاری میکنه تا از شرم خلاص شه .
( بغض میکنه و حالت کیوتی میگیره )
یونگی: عسل من...
جیمین : فکر میکنه چون شیطونم نمیتونم خاندان پارک رو ادامه بدم .
(خوابالود)
یونگی: تو شیطون کوچولوی منی
جیمین بخاطر الکل زیاد چشماش بسته میشه.
یونگی: پاشو بریم خونه
جیمین : من باهات جایی نمیام .
یونگی: پاشو بریم بیبی گرل
پدر جیمین : جیمین !
یونگی جیمینو براید بغل میکنه .
جیمین از بغلش پایین میاد و به سمت پدرش میره : بله پدر ، چیزی شده ؟
@nikki_kim , @vixea
#نقشهبربادرفته
#فیک
#بیتیاس
هوسوک: جیمین چیشده!
_پدرجیمین اون رو گرو گذاشته ...
هوسوک: گرو؟ برای کی؟
_قمار ...
هوسوک: با کی قمار کرده که جیمینو گرو گذاشته! اون پدر احمق جیمین قطعا میبازه به کی جیمینو میبازه!؟
_تو نمیتونی کاری کنی .
اون با خاندان مین و جئون . مثل اینکه یونگی جیمین رو نشون کرده و به پدرش گفته .
هوسوک : اه . فاک بهش .
باز خیالم راحته جاش پیش یونگی امنه .
_اونا میخوان برن نیویورک ..
هوسوک : میخوان جیمین و ببرن نیویورک؟
_ آره هوسوک
هوسوک : باید بهش بگم ممنون از اینکه خبر دادی .
_هیچی بهش نگو !
هوسوک : بالاخره که میفهمه .
_ بزار خودش بفهمه .
هوسوک : باشه !
( داخل پارتی . )
جیمین سومین جامش رو هم سر میکشه و به پدرش که پشت میزه قماره خیره میشه .
یونگی بهش نگاه میکنه و لبش رو میلیسه .
پدر یونگی : یونگی !
یونگی : بله بابا ؟
_بیا اینجا.
یونگی به سمتش میره .
زمزمه میکنه : کدومشون رو میخوای ؟
یونگی: جیمین
پدرش پوزخندی میزنه : انتخاب خوشگلیه .
_برو حال کن ، جیمین رو برات میام .
یونگی: منتظرم
_حتما
جیمین تنها روی مبل تک نفره نشسته و چشماش قرمزه .
یونگی هم به سمت جیمین میره .
جیمین توجهی به اومدن یونگی نمیکنه .
یونگی: بیبی بوی
جیمین : خفه شو .
( با صدای گرفته )
یونگی دست میندازه تو موهای جیمین و جیمین صدای خر خر مانندی مثل گربه ها ازش بلند میشه و سرش رو به دست یونگی میچسبونه .
یونگی اومی توی گلوش با صدای بمی میگه .
جیمین چون مسته شروع میکنه درداشو گفتن : پدرم مثل یه سگ باهام رفتار میکنه ...
یونگی: من مثل یه فرشته باهات رفتار میکنم
جیمین : یه بار برگشت بهم گفت هر کاری میکنه تا از شرم خلاص شه .
( بغض میکنه و حالت کیوتی میگیره )
یونگی: عسل من...
جیمین : فکر میکنه چون شیطونم نمیتونم خاندان پارک رو ادامه بدم .
(خوابالود)
یونگی: تو شیطون کوچولوی منی
جیمین بخاطر الکل زیاد چشماش بسته میشه.
یونگی: پاشو بریم خونه
جیمین : من باهات جایی نمیام .
یونگی: پاشو بریم بیبی گرل
پدر جیمین : جیمین !
یونگی جیمینو براید بغل میکنه .
جیمین از بغلش پایین میاد و به سمت پدرش میره : بله پدر ، چیزی شده ؟
@nikki_kim , @vixea
#نقشهبربادرفته
#فیک
#بیتیاس
- ۴.۱k
- ۰۴ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط