...
با همه ی بی سرو سامانیم
باز به دنبال پریشانیم

طاقت فرسودگیم هیچ نیست
در پی ویران شدن آنیم 

آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه طوفانیم

دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانیم

آمده ام باعطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیم

ماهی برگشته زدریا شدم
تا که بگیری و بمیرانیم 

خوبترین حادثه میدانمت
خوبترین حادثه میدانیم؟

حرف بزن، ابر مرا باز کن
دیر زمانیست که بارانیم 

حرف بزن، حرف بزن، سالهاست
تشنه یک صحبت طولانیم

ها! به کجا میکِشیَم خوب من  
ها! نکشانی به پشیمانیم

#محمدعلی_بهمنی
#گل
#ایران_زیبا
#عصر_پاییزی در "بوستان دوستان" منطقه 6 تهران
#حرف_بزن #تهران
دیدگاه ها (۰)

ای چشم عرشیان به زمینِ جای پای تو گـردون بـه زیــر سایـۀ قـد رسای تو در آن زمان که حرف زمان و مکان نبود آغوش لامکان بـه یقیـن بـود جای تو قرآن دهد نشان که بود روز و شب مدام ذکـر خـدا و کـار ملایـک،

دلتنگی،یعنی دردش را بدانیدرمانش را هم همینطوراما چیزی، کسی م...

یادَم آمد،شوق روزگار کودکیمستی بَهار کودکییادم آمد،آن همه صف...

...بیا که تا گره انتظار باز کنیبیا که از همه کس رفع این نیاز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط