myfiercedaddy

#my_fierce_daddy
#P_27
رفتیم خونه و به بادیگارد گفتم خرید ها رو ببره اتاق ات
رفتم اتاق زنگ زدم به کوک
کوک: جانم داداش
ته: کوک لطفا یه جا مخصوص برای خودم و ات و خودت بزار حوصله سر و کله زدن با بقیه رو ندارم
کوک: باشه باشه راستی ات گفت میام بهت گفت؟
ته: جناب کوک ما خریداهم انجام دادیم
کوک: اووو چه عالی
ته: خب فعلا کار نداری
کوک: نه عزیز داداش فقط ساعت ۱۰ اینجا باشیدا
ته: حله
رفتم پایین و به اجوما گفتم برای شام یه چیز ساده بپزه
و به سمت اتاق ات رفتم
تق تق تق
ات: بله
ته:میشه بیام تو پرنسس؟
ات: بفرمایید شاهزاده
با لبخند وارد اتاق شدم که دیدم ات یه چیزی پشتش قایم کرده
ته: اون چیه پشتت
ات: هیچی
ته: میگم چیه
اروم دستاشو اورد جلو و یه تابلو جلو روم گذاشت
ات:نقاشیمه
نقاشیو برگردوندم که دیدم خودشو تو لباس عروس کنار من کشیده
محکم بغلش کردم نشستم روی تخت و ات رو روی پاهام نشوندم
ته:ساعت ۱۰ مهمونیه به الون بگو اگه کاری داری کمکت کنه
ات: اکی
ته: فقط یه چیزی
ات: چی
ته:چندتا قوانین داره
ات: چه قوانینی
ته: یک از سر جات بلند نمیشی اونجا یک عالمه هوس باز داره
ات:اکی
ته:منو تو کوک دیش همیم به جز کوک با سی رف نمیزنی
ات:حتا دختر
ته: دختر بستگی داره کی باشه و اخری اینکه
بدون اجازه من هیچ کاری نمیکنی
ات:مثلا چه کاری
ته: مثلا.......‌

......ادامه دارد.......
دیدگاه ها (۰)

#my_fierce_daddy #P_28ته: مثلا با هر خری نمیرقصیات: اکیته: ا...

#my_fierce_daddy #P_29توی یک چشم بهم زدن ل*بامو قفل ل*باش کر...

#my_fierce_daddy #P_26ته: چرا ات:اونجا خیلی گرونهته: پول مهم...

#my_fierce_daddy #P_25کارهای سایتو انجام دادم و رفتم روی تخت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط