پشت ویترین ساعت فروشی ایستاده بودم

‍ پشت ویترین ساعت فروشی ایستاده بودم
ساعتها رو که نگاه میکردم

دیدم هیچ ساعتی به قشنگی ساعتی که کنارهم هستیم نیست
دیدگاه ها (۳)

این که هر شب تا سحر آید ز چشمم اشک نیست گوهر جان است و می ری...

قسمت ۷ سیرک دیجیتالی رو دیدم و...به قرآن نمی‌دونم چی بگم ولی...

مهم نیست گذشتت وقتی الانتو دیدم:مسیر جاده رو🥺....بچه های خوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط