برشیازیککتاب

#برشی_از_یک_کتاب 📚

باید اعتراف کنم که من همیشه آدم‌هایی را که با یک نگاه عاشق می‌شوند ملامت می‌کردم. مادربزرگم اعتقادات عجیبی داشت، یکی از آن‌ها این بود که اگر چیزی را سرزنش کردی دیر یا زود خودت گرفتارش می‌شوی.

مصطفی مستور/عشق و چیز‌های دیگر

#جذاب #خاص #زیبا #عشق #عاشقانه #عشقولانه #عکس_نوشته
دیدگاه ها (۱)

یهویی هوس کیک پختن کردم و نتیجه اش شد این😍🎂🤍جاتون خالی💓 ...

یک جایی بهش گفتم: من از دستِ روابط عاطفی‌م با آدم ها فرار کر...

باباخان همیشه می‌گفت: آینده رو کی دیده؟ شاید اصلا واسه‌ی فری...

بعد از مدت ها بازگشته به دنیای رنگ ها... #خاص #جذاب #عشق #زی...

پارت سوم:داستان از دیدگاه یونگی: بعد یک روز به دگو رسیدند ، ...

چند پارتی از لینو: (وقتی که نزدیک بود...)سه سال میشد که دبیو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط