𝙋𝙏 2

بهش زنگ زدم...
جواب نداد....
دوباره زنگ زدم...
بازم جواب نداد...
ینی چی شده؟؟؟؟
(پرش زمانی ب تهیونگ و ا.ت)
-میگم ا.ت
^بل؟
-نظرت چیه امروز ساعت ۸ جیسو رو ب ی رستوران دعوت کنم؟
^جانممممممم (با تعجب)
-هااااااا
^نطرمم منفیه
-بابا خو چیه میخوام دعوتش کنم بش اعتراف کنم دوسش دارم
^باو چرا باور نمکنی اون تائورو دوس داره؟! :|
-اخه... . اصن ا کجا میدونی شاید با این کارم اونم بم علاقه پیدا کرد
^ .... 😐🤦‍♀️
-هاااا
^هیچی
(پرش زمانی ب جیسو)
جیسو:از دانشگاه برگشتم و اومدم خونه ..
ک دیدم یهو گوشیم زنگ خورد... تهیونگ بود
+سلام ته ته
-سلام چطوری
+مرسی ممنون
-اممم جیسو....
+هم...؟
-میگم. ...
+چیو؟..
-میتونی امروز ساعت ۸ بیای ب اون آدرسی ک میگم؟؟؟
+امروز؟؟؟؟؟؟!!!!!! (با تعجب)
-اوهوم... مگ چیه؟
+امروز نمیتونم کار دارم...
-امم.. اوکی (با ناراحتی)
+خلی معذرت میخوام
-اشکال نداره بابا
+اوکی خدافظ✨
تهیونگ:گوشیو قطع کردم و خیلی ناراحت شدم... بعد ب ا.ت زنگ زدم..
^ها
-بت گفه بودما میخوام جیسورو ب رستوران دعوت کنم
^نگو ک دعوتش کردی!!
-بش زنگ زدم گفم ولی گف نمیتونم...
^چرا خب
-نمیدونم گف کار دارم
... ....... ..... ..... ّ...... ...
ایدامه دالد؛)
دیدگاه ها (۳)

𝙋𝙏 3

𝙋𝙏 4

𝙋𝙏 1

اسم داستان:دوست داشتنژانر:عاشقانهشخصیت ها:جیسو،تهیونگ،تائو،م...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

love Between the Tides²⁹م: تو خونه ی ما براش نامه نوشته بودی...

پارت ۵۳ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط