زخم کهنه
زخم کهنه )
پارت ۹۳
چند دقیقه ای بود که پوکرترین حالتی که میشد از سایمون تصور کرد روبروشون نشسته بود و دست به سینه سه نفر روبروش رو نگاه میکرد.
جینری سرش رو پایین انداخته بود و به نوشته های روی میز خیره مونده بود پیجونگ از بس صدای تق تق روان نویس رو درآورده بود داشت کفر همه رو در میآورد. فقط تهیونگ بود که نگاهش منتظرش رو بین سه نفر حاضر
در اتاق رد و بدل میکرد و نمیفهمید دقیقا چشونه !
جین ری و سایمون چند دقیقه توی دفتر بودند و بعد یی جونگ بهشون ملحق شده بود و بعد از انتظاری طولانی به تهیونگ هم اجازه ی ورود داده بودند . تهیونگ بخاطر
جو بینشون نتونسته بود خیلی به جزئیات اتاق لوکس سایمون دقیق شه فقط چیزی که از همون اول خیلی به چشم می اومد دکوراسیون سفید مشکی اتاق بود؛ شبیه به اتاق خوابش!
بالآخره خودش بود که به حرف اومد : اگه من مزاحمم -
_بشین!
هنوز نیم خیز نشده بود که صدای با تحکم دختر جوان حرفش رو قطع کرد اگه اون آدم سومین خودش بود
احتمالا از حجم جذابیتش رد میداد ولی الآن . بهش توهین شده. اخمی کرد و سر جاش برگشت
سايمون بالآخره بعد از دقایق طولانی پوفی کشید و
کاغذی که روی شاسی جلوش بود رو هل داد سمت تهیونگ : این رو دقیق بخون! می دونی یا نمیدونی ، اصلا پشیمونی و درست نخوندم و ازت شکایت میکنم این مزخرفات رو قبول نمیکنم. هزار بار هم که شده بخون هر چی نفهمیدی هم بپرس و بعد امضاش کن !
من
9
اصراری نیست . هرکار میخوای بکن !
یی
جونگ و جینری بعد از این حرفها زیر چشمی بهم نگاه کردند و لبخند زدند اما با نگاه ترسناک سایمون هر دو لبخندشون خشکید: آره ، آخرین خنده هاتونم بکنید چون
نمیدونم بعد از امروز چقدر بتونین بخندید !
شاید این طولانی ترین مونولوگی بود که طی این مدت از
شین غریبه شده بود
چقدر بزرگ شده بود
بعد از این سخنرانی طولانی و سریع اولین فکری که از سر تهیونگ گذشت این بود ! جدا ازینکه برای هزارمین اینکه این آدم هیچ شباهتی به دختری که ده سال پیش تهیونگ
پارت ۹۳
چند دقیقه ای بود که پوکرترین حالتی که میشد از سایمون تصور کرد روبروشون نشسته بود و دست به سینه سه نفر روبروش رو نگاه میکرد.
جینری سرش رو پایین انداخته بود و به نوشته های روی میز خیره مونده بود پیجونگ از بس صدای تق تق روان نویس رو درآورده بود داشت کفر همه رو در میآورد. فقط تهیونگ بود که نگاهش منتظرش رو بین سه نفر حاضر
در اتاق رد و بدل میکرد و نمیفهمید دقیقا چشونه !
جین ری و سایمون چند دقیقه توی دفتر بودند و بعد یی جونگ بهشون ملحق شده بود و بعد از انتظاری طولانی به تهیونگ هم اجازه ی ورود داده بودند . تهیونگ بخاطر
جو بینشون نتونسته بود خیلی به جزئیات اتاق لوکس سایمون دقیق شه فقط چیزی که از همون اول خیلی به چشم می اومد دکوراسیون سفید مشکی اتاق بود؛ شبیه به اتاق خوابش!
بالآخره خودش بود که به حرف اومد : اگه من مزاحمم -
_بشین!
هنوز نیم خیز نشده بود که صدای با تحکم دختر جوان حرفش رو قطع کرد اگه اون آدم سومین خودش بود
احتمالا از حجم جذابیتش رد میداد ولی الآن . بهش توهین شده. اخمی کرد و سر جاش برگشت
سايمون بالآخره بعد از دقایق طولانی پوفی کشید و
کاغذی که روی شاسی جلوش بود رو هل داد سمت تهیونگ : این رو دقیق بخون! می دونی یا نمیدونی ، اصلا پشیمونی و درست نخوندم و ازت شکایت میکنم این مزخرفات رو قبول نمیکنم. هزار بار هم که شده بخون هر چی نفهمیدی هم بپرس و بعد امضاش کن !
من
9
اصراری نیست . هرکار میخوای بکن !
یی
جونگ و جینری بعد از این حرفها زیر چشمی بهم نگاه کردند و لبخند زدند اما با نگاه ترسناک سایمون هر دو لبخندشون خشکید: آره ، آخرین خنده هاتونم بکنید چون
نمیدونم بعد از امروز چقدر بتونین بخندید !
شاید این طولانی ترین مونولوگی بود که طی این مدت از
شین غریبه شده بود
چقدر بزرگ شده بود
بعد از این سخنرانی طولانی و سریع اولین فکری که از سر تهیونگ گذشت این بود ! جدا ازینکه برای هزارمین اینکه این آدم هیچ شباهتی به دختری که ده سال پیش تهیونگ
- ۱.۸k
- ۱۸ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط