تا تو بودی در شبم من ماه تابان داشتم

تا تو بودی در شبم، من ماه تابان داشتم
روبروی چشم خود چشمی غزلخوان داشتم
حال اگر چه هیچ نذری عهده دار ِ وصل نیست
یک زمان پیشآمدی بودم که امکان داشتم
ماجراهایی که با من زیر باران داشتی
شعر اگر می شد قریب پنج دیوان داشتم
بعد تو بیش از همه فکرم به این مشغول بود
من چه چیزی کمتر از آن نارفیقان داشتم؟!
ساده از «من بی تو می میرم» گذشتی خوب من!
من به این یک جمله ی خود سخت ایمان داشتم
لحظه ی تشییع من از دور بویت می رسید
تا دو ساعت بعد دفنم همچنان جان داشتم!!
دیدگاه ها (۴)

تو كجايي؟اينروزهايي كه سرتاسر نياز من بودن با توست، كجايي؟هم...

سکوت می کنم و عشق ، در دلم جاری استکه این شگفت ترین نوع خویش...

تیـــــــــغ ﻫـﺴــﺖ ...ﺭَگــــــــــ ﻫــﺴــﺖ ...ﻭ ﯾﮏ ﺩﻧﯿــــ...

خوش به حال من و دریا و غروب و خورشیدو چه بی ذوق جهانی که مرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط